یکی از آشنایان تماس گرفته و با ناآرامی و بیقراری و اشکریزان خبر میدهد که دوستش(شما بخوانید همسرش) وی را میخواهد ترک کند و به او(یعنی به این آشنای بنده) گفته دیگر دوستت ندارم. بهمین خاطر وی "شدیداً بهم ریخته است".
بگمانم قبلاً در یکی از جلسات شرح مثنوی در مورد مواردی چنین بحث شده باشد. گمان نمیکنم انسان کنونی اصلاً دوستداشتنی باشد، که کسی او را زمانی دوست داشته و اکنون ندارد. از اول هم دوستداشتنی نبوده و علت تمایل اولیهء آن فرد به او، احتمالاً چیزی غیر از واقعیت او بوده.
میدانیم(میدانیم؟!) که انسان اسیر پندار "خود" دائماً برای گرفتن تائید از دیگران باید تک تک صفات "خود"ش را به آنها ارائه کند و نشان دهد(در قالب نمایشهایی که بازی میکند) و تائیدهایی دریافت کند. مثلاً یک تائید اینکه "تو آدم دستودلبازی هستی"، دیگر اینکه "تو خوشسلیقه هستی"، "تو دانشمند و فاضل هستی"، "تو مهربان و بامحبت هستی" و بسیاری دیگر. و خدا میداند که برای کسب هر یک از این تائیدها چقدر خون جگر میخورد.
شما فکر میکنی چرا اینقدر دوستداشتنی بودن برای ما مهم است؟ بله، چون با دریافت یک تائید "تو دوست داشتنی هستی"، یعنی جملهء "دوستت دارم"، همهء آن تائیدها یکجا حاصل شده است! و به اینصورت فرد آرامش پیدا میکند.
البته روشن است که این آرامش چون بر پایهء پندار ("خود") است، پوک و توخالی است و پایدار نیست. و همینجا بگوییم که علت اینکه پس از مدتی که تائید "دوستت دارم" یعنی دوستداشتنی بودن را از یک نفر بخصوص دریافت کرد، از او هم دلزده میشود و میرود فرد دیگری را پیدا کند که از او هم "دوستت دارم" جدید را دریافت کند، این است که وقتی زیر یک سقف یعنی از نزدیک با کسی زندگی میکند، گند و تعفن "خود"ش بطور اتوماتیک و ضمنی، تائید "دوستت دارم" را باطل میکند! و فرد که این تائید را باطل شده میبیند، بوسیلهء ارتباط با دیگری بدنبال جور کردن تائید جدیدی میافتد.
حالا در نظر بگیرید، همسر وی میخواهد وی را ترک کند و این ترک بمعنای اینست که تو دیگر از جانب من موردتائید نیستی. این یعنی فروریختن و از دست دادن یک ارزش بزرگ، ارزشی که تمامی ارزشها و تائیدها را یکجا در خود داشته است. خوب، مسلم است که فرد بهم میریزد و "از لحاظ روحی ضربه میبیند". اما آیا متوجه هستید که اصلاً و اساساً روحیهء این فرد ثبات نداشته که حالا بخواهد بهم بریزد!؟
شخصیتی مبتنی بر پندار و خیال داشته و حالا این شخصیت پنداری دارد بهم میریزد یا اصطلاحاً ضربه میخورد. خوب، چه بهتر از این میخواهی؟!
اگر فرد، انسان درونآگاهی باشد(که نیست!) باید متوجه این قضیه شود که آن چیزی که احساس بیقراری و ناآرامی و بهمریختگی میکند، حقیقت وی نیست، بلکه یک توهم است که تابحال بر اساس گدایی لفظ و صورت "دوستت دارم" آرام میشده و حالا کسی به این گدا پول نداده و این گدا احساس فقر و گرسنگی میکند.
کل حرف اینست که این فقر، خیالی است. تو فقیر نیستی، فکر میکنی فقیری. و تمام رنج تو از همین توهم است. همین!
بگمانم قبلاً در یکی از جلسات شرح مثنوی در مورد مواردی چنین بحث شده باشد. گمان نمیکنم انسان کنونی اصلاً دوستداشتنی باشد، که کسی او را زمانی دوست داشته و اکنون ندارد. از اول هم دوستداشتنی نبوده و علت تمایل اولیهء آن فرد به او، احتمالاً چیزی غیر از واقعیت او بوده.
میدانیم(میدانیم؟!) که انسان اسیر پندار "خود" دائماً برای گرفتن تائید از دیگران باید تک تک صفات "خود"ش را به آنها ارائه کند و نشان دهد(در قالب نمایشهایی که بازی میکند) و تائیدهایی دریافت کند. مثلاً یک تائید اینکه "تو آدم دستودلبازی هستی"، دیگر اینکه "تو خوشسلیقه هستی"، "تو دانشمند و فاضل هستی"، "تو مهربان و بامحبت هستی" و بسیاری دیگر. و خدا میداند که برای کسب هر یک از این تائیدها چقدر خون جگر میخورد.
شما فکر میکنی چرا اینقدر دوستداشتنی بودن برای ما مهم است؟ بله، چون با دریافت یک تائید "تو دوست داشتنی هستی"، یعنی جملهء "دوستت دارم"، همهء آن تائیدها یکجا حاصل شده است! و به اینصورت فرد آرامش پیدا میکند.
البته روشن است که این آرامش چون بر پایهء پندار ("خود") است، پوک و توخالی است و پایدار نیست. و همینجا بگوییم که علت اینکه پس از مدتی که تائید "دوستت دارم" یعنی دوستداشتنی بودن را از یک نفر بخصوص دریافت کرد، از او هم دلزده میشود و میرود فرد دیگری را پیدا کند که از او هم "دوستت دارم" جدید را دریافت کند، این است که وقتی زیر یک سقف یعنی از نزدیک با کسی زندگی میکند، گند و تعفن "خود"ش بطور اتوماتیک و ضمنی، تائید "دوستت دارم" را باطل میکند! و فرد که این تائید را باطل شده میبیند، بوسیلهء ارتباط با دیگری بدنبال جور کردن تائید جدیدی میافتد.
حالا در نظر بگیرید، همسر وی میخواهد وی را ترک کند و این ترک بمعنای اینست که تو دیگر از جانب من موردتائید نیستی. این یعنی فروریختن و از دست دادن یک ارزش بزرگ، ارزشی که تمامی ارزشها و تائیدها را یکجا در خود داشته است. خوب، مسلم است که فرد بهم میریزد و "از لحاظ روحی ضربه میبیند". اما آیا متوجه هستید که اصلاً و اساساً روحیهء این فرد ثبات نداشته که حالا بخواهد بهم بریزد!؟
شخصیتی مبتنی بر پندار و خیال داشته و حالا این شخصیت پنداری دارد بهم میریزد یا اصطلاحاً ضربه میخورد. خوب، چه بهتر از این میخواهی؟!
اگر فرد، انسان درونآگاهی باشد(که نیست!) باید متوجه این قضیه شود که آن چیزی که احساس بیقراری و ناآرامی و بهمریختگی میکند، حقیقت وی نیست، بلکه یک توهم است که تابحال بر اساس گدایی لفظ و صورت "دوستت دارم" آرام میشده و حالا کسی به این گدا پول نداده و این گدا احساس فقر و گرسنگی میکند.
کل حرف اینست که این فقر، خیالی است. تو فقیر نیستی، فکر میکنی فقیری. و تمام رنج تو از همین توهم است. همین!
۳ نظر:
دست مریزاد استاد پانویس موضوع بجا و بموقعی را مطرح کردید. دوست سلولهای خاکستری عید امسال تصادف سختی در جاده میکنه و بلحاظ روحی و روانی بهم میریزه و از این حالت خیلی تعجب میکنه وقتی به حالات خودش دقیق میشه میفهمه که خسارت مالی و یا داعون شدن ماشین نیست که اذیتش می کنه خدا را شکرکسی هم اسیب جانی ندیده بوده بلکه از این توهم ناشی میشده که دیگران مهارتش را در رانندگی زیر سئوال میبرند با اینکه 50 در صد مقصر بوده اما برای همین هم بدنبال توجیه میگشته تا ازمنیتش دربرابر دیگران دفاع کنه میگفت جالبه بمحض اینکه به این قضیه پی بردم آروم شدم حتی ماشین را بعد از تعمیر فروختم تا قضاوت دیگران تکمیل نکمیل بشه و بگن از ترس فروخت (سلولهای خاکستری هم بهش قول داد باور کنه که از ترس نبوده!) راستی در مورد این دو عزیزمقصر واقعی چاقوست اگه از جای دیگه ای کیک عشقو می بریداین دو عزیزهمچنان باهم بودند
به نظر من آنچه گفتی کاملا منطبق با واقعایاتی است که دیده و می بینیم.
هم در مورد عشق و دوست داشتن و دوست داشته شدن و هم در مورد توهم فقر!
سپاس -
من 24 سالمه.خیلی زمان کمی هستش که پای حرفاتون میشینم.هر حرفتون منو روزها به فکر می بره.هر چی روح عریانمو بیشتر نگاه میکنم می بینم که چقدر نقص داره.استاد بیشتر بنویسید.ما به عنوان مخاطب نسبت به این همه بخشش و راهنمایی های بی چشمداشت شما کاری جز سپاسگزاری نمی تونیم انجام بدیم.
با عشق
ارسال یک نظر
» ابتدا نظر یا مطلب خود را نوشته، سپس در قسمت "نظر به عنوان" گزینهٔ " نام/آدرس اینترنتی" را انتخاب کرده و نام خود (یا نامی مستعار) را بنویسید. سپس بر روی "ارسال نظر" کلیک کنید.
» لطفاً مرتبط با مطلب، نظرتان را بنویسید و اگر سئوال یا پیامی غیرمرتبط با این مطلب دارید، از طریق ایمیل یا صفحهٔ تماس ارسال کنید.