امروز رفتهایم به بنگاه املاک برای تجدید قرارداد اجارهٔ خانه. طبق معمول اجاره را افزایش دادهاند و میخواهند قرارداد جدید را امضاء کنیم. قانون اینجا اینطور است که باید دو ماه قبل از هر تغییری در قرارداد، مثل افزایش اجاره، به مستأجر نامه بفرستند و خبرش کنند، اما ما چنین نامهای دریافت نکردهایم.
بگذریم. خانم کارمند بنگاه برای اینکه ما را ترغیب و متقاعد کند که با وجود افزایش اجاره، قیمت خوبی داریم پرداخت میکنیم، دائماً کلمهٔ honestly را تکرار میکند و به صداقت گفتارش بنوعی قسم میخورد.
هرجا چیزی بطور اغراقآمیز و با شدت تکرار میشود، اتفاقاً عکس آن واقعیت دارد. چند روز پیش بود ماجرای پسری را دیدم که عاشق همکلاسیاش در دانشگاه شده بود و دختر جواب رد داده بود. پسر هم بعد از تهدید، اسید به صورت دختر پاشیده بود و او را کور کرده بود. صدای تلفنهای پسر قبل از اسید پاشیدن را پخش میکردند که بطور عجیبی ابراز عشق میکرد!
یا مثلاً در جامعهای که بشدت صحبت از اخلاق و اخلاص و خدمتگذاری و قانون میشود، یا هر ارزش خاص دیگر که در جوامع اغراق میشود، در حقیقت روپوشی عکس آن باصطلاح ارزشهاست. جان کلام آنکه انسان حیلهگر برای پوشاندن فقر معنوی، رو به تظاهر معنوی میآورد. ذهن ناقلا چه حقههای پیشرفتهتر از این هم که در چنته ندارد.
تکرار و تأکید خانم بنگاهی بر honestly مرا یاد حکایتی انداخت. میگویند کسی وارد مجلس مهمانی شد و ناخودآگاه بادی از وی جست. زود شروع کرد به کشیدن و مالیدن کفشش به زمین که یعنی صدای کفشم بود. یکی از میان مجلس گفت: دارد ... پامال میکند!
بگذریم. خانم کارمند بنگاه برای اینکه ما را ترغیب و متقاعد کند که با وجود افزایش اجاره، قیمت خوبی داریم پرداخت میکنیم، دائماً کلمهٔ honestly را تکرار میکند و به صداقت گفتارش بنوعی قسم میخورد.
هرجا چیزی بطور اغراقآمیز و با شدت تکرار میشود، اتفاقاً عکس آن واقعیت دارد. چند روز پیش بود ماجرای پسری را دیدم که عاشق همکلاسیاش در دانشگاه شده بود و دختر جواب رد داده بود. پسر هم بعد از تهدید، اسید به صورت دختر پاشیده بود و او را کور کرده بود. صدای تلفنهای پسر قبل از اسید پاشیدن را پخش میکردند که بطور عجیبی ابراز عشق میکرد!
یا مثلاً در جامعهای که بشدت صحبت از اخلاق و اخلاص و خدمتگذاری و قانون میشود، یا هر ارزش خاص دیگر که در جوامع اغراق میشود، در حقیقت روپوشی عکس آن باصطلاح ارزشهاست. جان کلام آنکه انسان حیلهگر برای پوشاندن فقر معنوی، رو به تظاهر معنوی میآورد. ذهن ناقلا چه حقههای پیشرفتهتر از این هم که در چنته ندارد.
تکرار و تأکید خانم بنگاهی بر honestly مرا یاد حکایتی انداخت. میگویند کسی وارد مجلس مهمانی شد و ناخودآگاه بادی از وی جست. زود شروع کرد به کشیدن و مالیدن کفشش به زمین که یعنی صدای کفشم بود. یکی از میان مجلس گفت: دارد ... پامال میکند!
۲ نظر:
ژنرالي پس از پيروزي بر دشمن و دستگيري سران فتنه فرمانده آنان را دستگير كرده و در دادگاه پاي ميز محاكمه نشاند و چنين گفت :
ما براي عظمت و شرف و ناموس و غيرت جنگيديم و شما را مغلوب ساختيم .
خلاصه شروع كرد به مداحي و شاعري كه چه ها و چنين . بعد از ماله كشي درست حسابي نوبت به فرمانده دشمن افتاد كه پاسخ دهد و چنين گفت :
آدم معمولا براي چيزي كه ندارد مي جنگد !
همینطوره
منم دقت کردم توی کار کسائیکه خیلی محترمانه و باادب حرف می زنن. اینها دقیقا دارند یک چیزی رو مخفی می کنن. اگه باهاشون کمی خودمونی بشی می بینی اتفاقا خیلی هم نامحترم و بی ادب هستن.
ارسال یک نظر
» ابتدا نظر یا مطلب خود را نوشته، سپس در قسمت "نظر به عنوان" گزینهٔ " نام/آدرس اینترنتی" را انتخاب کرده و نام خود (یا نامی مستعار) را بنویسید. سپس بر روی "ارسال نظر" کلیک کنید.
» لطفاً مرتبط با مطلب، نظرتان را بنویسید و اگر سئوال یا پیامی غیرمرتبط با این مطلب دارید، از طریق ایمیل یا صفحهٔ تماس ارسال کنید.