قسمت بزرگی از دوران کودکی و نوجوانیام را با حیوانات دمخور بودهام. پیش میآمد در طی یک روز، ساعتها به رفتار آنها دقت میکردم. حتی آزمایشهای زیادی هم روی نحوهٔ رفتارشان در موقعیتهای گوناگون انجام میدادم.
یکی از چیزهایی که از این آزمایشها و بررسی رفتار حیوانات یاد گرفتم و بعنوان معیاری برای شناخت انسانهای یک شهر بکار میبرم، سنجیدن میزان آرامش یا عصبیت آدمهای شهر از روی نحوهٔ رفتار و برخورد حیوانات با خودم است.
انسانها در ارتباط با همدیگر خیلی زیرکانه میتوانند نیات اصلی خود را پنهان کنند اما در رابطه با حیوانات صادقانه عمل میکنند. اگر عصبی باشند با آنها عصبی و اگر آرام باشند، آرام رفتار میکنند. (که البته این امر، علتی دارد.)
بر پایهٔ همین اصل ساده، از کودکی هر وقت به شهری سفر میکردهام، اول به طرف پرندهها و گربههای آن شهر میروم. توجه میکنم که آیا از من میترسند و فرار میکنند یا نه. اگر زود دربروند، میفهمم مردم آن شهر انسانهای آرامی نیستند و پرتنشاند. و اگر پرندهها و گربهها زیاد از من نترسند، پی به آرامش مردم آن شهر یا روستا میبرم.
یکی از چیزهایی که از این آزمایشها و بررسی رفتار حیوانات یاد گرفتم و بعنوان معیاری برای شناخت انسانهای یک شهر بکار میبرم، سنجیدن میزان آرامش یا عصبیت آدمهای شهر از روی نحوهٔ رفتار و برخورد حیوانات با خودم است.
انسانها در ارتباط با همدیگر خیلی زیرکانه میتوانند نیات اصلی خود را پنهان کنند اما در رابطه با حیوانات صادقانه عمل میکنند. اگر عصبی باشند با آنها عصبی و اگر آرام باشند، آرام رفتار میکنند. (که البته این امر، علتی دارد.)
بر پایهٔ همین اصل ساده، از کودکی هر وقت به شهری سفر میکردهام، اول به طرف پرندهها و گربههای آن شهر میروم. توجه میکنم که آیا از من میترسند و فرار میکنند یا نه. اگر زود دربروند، میفهمم مردم آن شهر انسانهای آرامی نیستند و پرتنشاند. و اگر پرندهها و گربهها زیاد از من نترسند، پی به آرامش مردم آن شهر یا روستا میبرم.