مدتی پیش گفتگویی را بروی سایت یوتیوب دیدم که در برنامهای تلوزیونی از فیزیکدانی دعوت به صحبت دربارهٔ "وجود و عدم وجود خدا و نقش و تاثیر خدا بر جهان" کرده بودند. در جمع بحث خوبی بود.
در این یادداشت قصد دارم برخی از نکاتی که ضمن گوش دادن به این گفتگو به فکرم رسید را بنویسم. لذا شاید بهتر باشد اگر مایل باشی، قبل از خواندن ادامهٔ این یادداشت، این گفتگوی حدوداً یکساعته را ببینی یا بشنوی. بگمانم ارزشش را داشته باشد.
فیلم این برنامه را ذیلاً میتوانی تماشا کنی پنج قسمت حدوداً دوازده دقیقهای است که بترتیب پخش میشوند. اما باحتمال زیاد سایت یوتیوب در ایران مسدود است. لذا در زیر، لینک دریافت مستقیم فایل صوتی این گفتگو را قرار دادهام. میتوانی دانلود کنی و گوش دهی. از دقیقهٔ اول تا دوازدهم مقدمه است و ممکن است برایت جذاب نباشد. اما بحث اصلی از دقیقهٔ دوازده شروع میشود و هر چه پیش میرود بلحاظ محتوایی کیفیت بهتری پیدا میکند.
خوب، امیدوارم صحبت مورد نظر را گوش کرده باشی و حالا این یادداشت را بخوانی. در غیر اینصورت ممکن است خواندن ادامهٔ این مطلب برایت نامفهوم باشد.
اخیراً کتابی از آقای استیون هاوکینگ (فیزیکدان نظری و کیهانشناس) منتشر شده است که گویا در محافل علمی و بیشتر از آن، در محافل عمومی بحثبرانگیز شده است. من این کتاب را هنوز نخواندهام اما آنطور که میگویند مطالبی در این کتاب آورده است که عموم میگویند "ردکنندهٔ وجود "خدا" در جهان است". "خدا" را در گیومه میگذارم و منظورم آن چیزی است که اینها و بطور کلی جامعهٔ علمی فیزیک از "خدا" منظور میکنند، که اکثراً همان "خدا"یی است که در کتب مقدس آمده یا در طول تاریخ فلسفه و الهیات غرب از آن صحبت شده است.
خوشبختانه مهمان برنامه توضیحاتی مختصر در مورد تاریخ بحث دراینباره میدهد، اما بحث در مورد "خدا" و ارتباط آن با عالم در فلسفه و الهیات غرب بیش از صد سال قدمت دارد و در یکی دو پاراگراف و کتاب و کتابخانه! نمیگنجد.
بهرحال این مقدمهها را میگویم تا بیشتر متوجه این موضوع باشیم که این چیزی که بنام "خدا" از آن صحبت میکنند، تعریف خاصی از "خدا"ست و در طول تاریخ تعاریف بسیاری از آن شده است.
اما چند نکته:
نکتهٔ اول: بنظر میرسد تهیهکنندگان این برنامه بیشتر دغدغهٔ اثبات نبودن "خدا" را داشته باشند تا اینکه واقعاً به بحث علمی بنشینند. لازمهٔ یک بحث علمی، بیطرف بودن و کیفیت "نمیدانم" داشتن است، نه هدفدار بودن. اگر از قبل بنا را بر این گذاشته باشیم که بحثی علمی را برای این مطرح کنیم تا به یک عقیده، مانند عقیدهٔ عدم وجود "خدا" یا حتی وجود "خدا"، برسیم این دیگر بحث علمی نیست، نوعی استفادهٔ ابزاری از علم است برای اثبات عقایدی که پایهٔ علمی ندارند.(چه اینطرفی چه آنطرفی).
خوشبختانه در گفتگوی مورد نظر، مهمان برنامه کمتر در این چاله میافتد اگرچه بنظر میرسد چنین تمایل و گرایشی داشته باشد.
نکتهٔ دوم: در دقیقهٔ ۴۷ فایل صوتی بحث و مثالی مطرح میشود(مثال باغبان و رابطهاش با باغچه) که قبلاً در الهیات فلسفهٔ غرب بوفور مطرح شده و موضوع جدیدی نیست. متأسفانه اینگونه برنامهها ظاهراً بیشتر برای عوامی است که بوسیلهٔ اطلاعات و ارقام بزرگ کیهانی شگفتزده میشوند و تنور ذهنشان داغ و آماده میشود تا نان عقیدهای خاص چسبانده شود. باز تأکید میکنم که این رفتار (استفاده از علم برای اثبات عقاید صرفاً تئوریک و غیرقابلاثبات) هم از دینداران و هم بیدینان بسیار سر میزند.
مهمان برنامه ابتدا طوری صحبت میکند که گویا تمام آنچه فلاسفه و حکما در طول تاریخ گفتهاند در مقابل حرفهایی که دانشمندان امروز میزنند هیچ است و بیاهمیت، و آنچه او میگوید جدیدترین یافتههای علمی بشر است. اما خود وی از مثالها و مطالبی استفاده میکند که بارها فلاسفه و الهیون گذشته گفتهاند.
نکتهٔ سوم: و این موضوع اصلیئی است که بخاطر آن دست بنوشتن این یادداشت شدم. دقیقهٔ ۴۷ و ثانیهٔ ۴۳ فایل صوتی، مهمان برنامه تشبیه شبیهسازی کامپیوتری را بیان میکند. اینکه ممکن است ما موجودات همچون بازیگران بازیئی کامپیوتری باشیم و گردانندگانی این بازی را طراحی کرده و در حال گرداندن آن باشند.
اولاً برایم جالب است که علی رغم اینکه سئوالکنندهای از ایشان میپرسد این حرف شما آیا فلسفی است یا علمی، ایشان نهایتاً میگوید علمی است (دقیقهٔ ۵۳:۳۴)! در عین حال خودش میگوید: "هیچجور، بهیچ وسیلهای امکان ندارد که ما بتوانیم ثابت کنیم ما بخشی از یک بازی شبیهسازی شدهٔ کامپیوتری در یک طرح کلان که توسط یک ماهیت یا ماهیتهای هوشمند دیگری طراحی شده، باشیم و یا نباشیم."!
آیا یک سخن علمی مبتنی و بر اساس مستندات ثابت شده نیست؟ من کاری ندارم که آیا نهایتاً ما مدلی شبیهسازی شده باشیم یا نباشیم. حرفم اینست که این حرفی که ایشان میزنند کجایش علمی است؟ اتفاقاً حرف ایشان بسیار بسیار شباهت دارد با عقاید انسانهای اولیه. انسانهای اولیه بدلیل نداشتن دانش، رعد و برق آسمان را جنگ غولها یا خدایان در آسمان میپنداشتند. دامنهٔ دانش آنها از چند تا کوه و بیابان دور و برشان بیشتر نبود، لذا از آنجا به بعد را با خیال و تصورات خودشان میساختند. و برای ساختن این خیالات، از آنچه میدانستند کمک میگرفتند. "جنگ کردن" را خوب میدانستند یعنی چه. "جنگ کردن" سر و صدا و گرد و غبار راه میاندازد، "پس شاید این سر و صدای در آسمان هم مربوط به جنگ کردن موجودات عظیم باشد." و احتمالاً بدینصورت ایدهٔ جنگ غولان بودن رعد و برق به ذهنشان متبادر میشده است.
مهمان برنامه هم چیزی شبیه به همین موضوع را میگوید، فقط دامنهٔ دانشش گستردهتر از چند تا کوه و بیابان است، همین! اصل حرفش سخنی اثبات نشده و بدون اساس علمی است. انسان همیشه در مورد آنچه نمیداند با ذهن خودش چیزهایی را میسازد و این ساختهها هم بنیان گرفته از دانشهایی است که دارد. تشبیه شبیهسازی کامپیوتری برای انسان امروزی درست مانند همان تشبیه "جنگ کردن" برای انسان اولیه است. از این زمینه استفاده میکند تا خیال خود را شکل دهد.
دیگر اینکه ایشان(که شهادت میدهم هیچ پدرکشتگیئی با وی ندارم) میگوید: "... که توسط یک ماهیت یا ماهیتهای هوشمند دیگری طراحی شده باشیم و یا نباشیم." چه شباهتی بین این حرف و ایدههای "خدایان" در اساطیر یونانی است!
ما انسانیم، موجودی اسیر ذهن و محدودیتهای آن. بالا بریم پایین بیایم، همینیم. ژستهای اینگونهٔ علمی حداقل به ما یکی نیامده است. یادم به آن لطیفه میافتد که کارمندی خودمانی در برج مراقبت فرودگاه مشغول کار بود. خلبانی از داخل هواپیما چند بار خیلی رسمی و لفظ قلم از او اجازهٔ نشستن خواست. کارمند خیلی خودمانی میگفت: "بنیش" یعنی بنشین. خلبان بروی خودش نمیآورد که کارمند برج مراقبت اینقدر خودمانی حرف میزند و دوباره خیلی رسمی کسب اجازه میکرد. دست آخر کارمند برج مراقبت گفت: "چقدر خودت رو چس مکنی، بَنیش دیَه!"
در این یادداشت قصد دارم برخی از نکاتی که ضمن گوش دادن به این گفتگو به فکرم رسید را بنویسم. لذا شاید بهتر باشد اگر مایل باشی، قبل از خواندن ادامهٔ این یادداشت، این گفتگوی حدوداً یکساعته را ببینی یا بشنوی. بگمانم ارزشش را داشته باشد.
فیلم این برنامه را ذیلاً میتوانی تماشا کنی پنج قسمت حدوداً دوازده دقیقهای است که بترتیب پخش میشوند. اما باحتمال زیاد سایت یوتیوب در ایران مسدود است. لذا در زیر، لینک دریافت مستقیم فایل صوتی این گفتگو را قرار دادهام. میتوانی دانلود کنی و گوش دهی. از دقیقهٔ اول تا دوازدهم مقدمه است و ممکن است برایت جذاب نباشد. اما بحث اصلی از دقیقهٔ دوازده شروع میشود و هر چه پیش میرود بلحاظ محتوایی کیفیت بهتری پیدا میکند.
خوب، امیدوارم صحبت مورد نظر را گوش کرده باشی و حالا این یادداشت را بخوانی. در غیر اینصورت ممکن است خواندن ادامهٔ این مطلب برایت نامفهوم باشد.
اخیراً کتابی از آقای استیون هاوکینگ (فیزیکدان نظری و کیهانشناس) منتشر شده است که گویا در محافل علمی و بیشتر از آن، در محافل عمومی بحثبرانگیز شده است. من این کتاب را هنوز نخواندهام اما آنطور که میگویند مطالبی در این کتاب آورده است که عموم میگویند "ردکنندهٔ وجود "خدا" در جهان است". "خدا" را در گیومه میگذارم و منظورم آن چیزی است که اینها و بطور کلی جامعهٔ علمی فیزیک از "خدا" منظور میکنند، که اکثراً همان "خدا"یی است که در کتب مقدس آمده یا در طول تاریخ فلسفه و الهیات غرب از آن صحبت شده است.
خوشبختانه مهمان برنامه توضیحاتی مختصر در مورد تاریخ بحث دراینباره میدهد، اما بحث در مورد "خدا" و ارتباط آن با عالم در فلسفه و الهیات غرب بیش از صد سال قدمت دارد و در یکی دو پاراگراف و کتاب و کتابخانه! نمیگنجد.
بهرحال این مقدمهها را میگویم تا بیشتر متوجه این موضوع باشیم که این چیزی که بنام "خدا" از آن صحبت میکنند، تعریف خاصی از "خدا"ست و در طول تاریخ تعاریف بسیاری از آن شده است.
اما چند نکته:
نکتهٔ اول: بنظر میرسد تهیهکنندگان این برنامه بیشتر دغدغهٔ اثبات نبودن "خدا" را داشته باشند تا اینکه واقعاً به بحث علمی بنشینند. لازمهٔ یک بحث علمی، بیطرف بودن و کیفیت "نمیدانم" داشتن است، نه هدفدار بودن. اگر از قبل بنا را بر این گذاشته باشیم که بحثی علمی را برای این مطرح کنیم تا به یک عقیده، مانند عقیدهٔ عدم وجود "خدا" یا حتی وجود "خدا"، برسیم این دیگر بحث علمی نیست، نوعی استفادهٔ ابزاری از علم است برای اثبات عقایدی که پایهٔ علمی ندارند.(چه اینطرفی چه آنطرفی).
خوشبختانه در گفتگوی مورد نظر، مهمان برنامه کمتر در این چاله میافتد اگرچه بنظر میرسد چنین تمایل و گرایشی داشته باشد.
نکتهٔ دوم: در دقیقهٔ ۴۷ فایل صوتی بحث و مثالی مطرح میشود(مثال باغبان و رابطهاش با باغچه) که قبلاً در الهیات فلسفهٔ غرب بوفور مطرح شده و موضوع جدیدی نیست. متأسفانه اینگونه برنامهها ظاهراً بیشتر برای عوامی است که بوسیلهٔ اطلاعات و ارقام بزرگ کیهانی شگفتزده میشوند و تنور ذهنشان داغ و آماده میشود تا نان عقیدهای خاص چسبانده شود. باز تأکید میکنم که این رفتار (استفاده از علم برای اثبات عقاید صرفاً تئوریک و غیرقابلاثبات) هم از دینداران و هم بیدینان بسیار سر میزند.
مهمان برنامه ابتدا طوری صحبت میکند که گویا تمام آنچه فلاسفه و حکما در طول تاریخ گفتهاند در مقابل حرفهایی که دانشمندان امروز میزنند هیچ است و بیاهمیت، و آنچه او میگوید جدیدترین یافتههای علمی بشر است. اما خود وی از مثالها و مطالبی استفاده میکند که بارها فلاسفه و الهیون گذشته گفتهاند.
نکتهٔ سوم: و این موضوع اصلیئی است که بخاطر آن دست بنوشتن این یادداشت شدم. دقیقهٔ ۴۷ و ثانیهٔ ۴۳ فایل صوتی، مهمان برنامه تشبیه شبیهسازی کامپیوتری را بیان میکند. اینکه ممکن است ما موجودات همچون بازیگران بازیئی کامپیوتری باشیم و گردانندگانی این بازی را طراحی کرده و در حال گرداندن آن باشند.
اولاً برایم جالب است که علی رغم اینکه سئوالکنندهای از ایشان میپرسد این حرف شما آیا فلسفی است یا علمی، ایشان نهایتاً میگوید علمی است (دقیقهٔ ۵۳:۳۴)! در عین حال خودش میگوید: "هیچجور، بهیچ وسیلهای امکان ندارد که ما بتوانیم ثابت کنیم ما بخشی از یک بازی شبیهسازی شدهٔ کامپیوتری در یک طرح کلان که توسط یک ماهیت یا ماهیتهای هوشمند دیگری طراحی شده، باشیم و یا نباشیم."!
آیا یک سخن علمی مبتنی و بر اساس مستندات ثابت شده نیست؟ من کاری ندارم که آیا نهایتاً ما مدلی شبیهسازی شده باشیم یا نباشیم. حرفم اینست که این حرفی که ایشان میزنند کجایش علمی است؟ اتفاقاً حرف ایشان بسیار بسیار شباهت دارد با عقاید انسانهای اولیه. انسانهای اولیه بدلیل نداشتن دانش، رعد و برق آسمان را جنگ غولها یا خدایان در آسمان میپنداشتند. دامنهٔ دانش آنها از چند تا کوه و بیابان دور و برشان بیشتر نبود، لذا از آنجا به بعد را با خیال و تصورات خودشان میساختند. و برای ساختن این خیالات، از آنچه میدانستند کمک میگرفتند. "جنگ کردن" را خوب میدانستند یعنی چه. "جنگ کردن" سر و صدا و گرد و غبار راه میاندازد، "پس شاید این سر و صدای در آسمان هم مربوط به جنگ کردن موجودات عظیم باشد." و احتمالاً بدینصورت ایدهٔ جنگ غولان بودن رعد و برق به ذهنشان متبادر میشده است.
مهمان برنامه هم چیزی شبیه به همین موضوع را میگوید، فقط دامنهٔ دانشش گستردهتر از چند تا کوه و بیابان است، همین! اصل حرفش سخنی اثبات نشده و بدون اساس علمی است. انسان همیشه در مورد آنچه نمیداند با ذهن خودش چیزهایی را میسازد و این ساختهها هم بنیان گرفته از دانشهایی است که دارد. تشبیه شبیهسازی کامپیوتری برای انسان امروزی درست مانند همان تشبیه "جنگ کردن" برای انسان اولیه است. از این زمینه استفاده میکند تا خیال خود را شکل دهد.
دیگر اینکه ایشان(که شهادت میدهم هیچ پدرکشتگیئی با وی ندارم) میگوید: "... که توسط یک ماهیت یا ماهیتهای هوشمند دیگری طراحی شده باشیم و یا نباشیم." چه شباهتی بین این حرف و ایدههای "خدایان" در اساطیر یونانی است!
ما انسانیم، موجودی اسیر ذهن و محدودیتهای آن. بالا بریم پایین بیایم، همینیم. ژستهای اینگونهٔ علمی حداقل به ما یکی نیامده است. یادم به آن لطیفه میافتد که کارمندی خودمانی در برج مراقبت فرودگاه مشغول کار بود. خلبانی از داخل هواپیما چند بار خیلی رسمی و لفظ قلم از او اجازهٔ نشستن خواست. کارمند خیلی خودمانی میگفت: "بنیش" یعنی بنشین. خلبان بروی خودش نمیآورد که کارمند برج مراقبت اینقدر خودمانی حرف میزند و دوباره خیلی رسمی کسب اجازه میکرد. دست آخر کارمند برج مراقبت گفت: "چقدر خودت رو چس مکنی، بَنیش دیَه!"
۱۴ نظر:
اووففففففففففففف!!!!!!!!!!!!!!
ای وای از این اوتوریته ها.... بهتر بود اول این متنه را میخونم بعد میرفتم سراغ ویدیو... ولی من اول ویدیو را دیدم و از همون دقیقه های چهلم به بعد کلا نا امید شدم... نه اون ناامیدی که مجری برنامه منظور داشت ... اما یه حسی دیگه ای ... بگذریم...و چقدر همین که میشنویم فلان چیز "علمی" است. بدون کدوم پرسشی ادم نا خود آگاه این جرات را از خودش میگیرد که چون فلان چیز"علمی" هست ... دیگر همون هست و حرف اخری دیگه ای نیست... مطلبی قشنگی بود...ممنون که از طریق خبر نامه خبردادید!!!
سلام
۱. احتما کن احتما ز اندیشهها
فکر شیر و گور و دلها بیشهها
احتماها بر دواها سرورست
زانک خاریدن فزونی گرست
احتما اصل دوا آمد یقین
احتما کن قوت جانت ببین
۲. هر چه گویی ای دم هستی از آن
پردهٔ دیگر برو بستی بدان
آفت ادراک آن قالست و حال
خون بخون شستن محالست و محال
۳ روز که او بزاد زمین و زمان نبود
بالاتر از زمین و زمان آن یکیست
با احترام
امین
ای بابا بیخود نبود قدیم دانشمند ها اول میرفتند حکمت و فلسفه می آموختند و بعد پا در وادی علوم مادی و غیرو میگذاشتند ، همینطوری چاقو را ورداری بدی دست بچه معلومه دستش که هیچ ممکنه شاهرگ خودش را هم قطع کنه ، والّا انشتین که بزرگ اینهاست اینجوری تخته گاز نمیره .
در ضمن آقای پانویس اون کارمنده اگر احتمالا لُر بوده باید بگوید : chena eghad khodete chos mekony banish dia. چنه اقد خُدت چّس مکنی بنیش دیه !!
خیلی مطلب پری بود. لذت بردم. بیشتر از این مطالب تحلیلی بنویسید آقای پانویس.
آخرش هم کلی خندیدیم با دوستام...
طرف لر بوده...
سلام
اقاي پانويس ممنون از share كردن اين صحبت
آخه وقتي ما مثل يك كرم در دهان ماهي هستيم و گهگداري روزنه اي از نور را مي بينيم، چطور مي توانيم در مورد آن نور نظر بدهيم؟ چطور مي توانيم حتي در مورد پديد اورنده ان صحبت كنيم؟؟ ...چي عوض مي شه آخه!!!
من واقعا" درك نمي كنم كه اين حرفا به كجا مي خواهد برسد، كه چه شود!
با سلام
مطابق معمول برای چندمین بار دماغ سوخته شدیم بگو چرا ؟
نتونستیم فایل رو دانلود کنیم....
اما چیزی که از نوشته شما دستگیرم شد این است که آقای فیزیکدان در یک جمله می گوید :
اینکه ممکن است ما موجودات همچون بازیگران بازیئی کامپیوتری باشیم و گردانندگانی این بازی را طراحی کرده و در حال گرداندن آن باشند.
و در جمله ای دیگر می گوید :
"هیچجور، بهیچ وسیلهای امکان ندارد که ما بتوانیم ثابت کنیم ما بخشی از یک بازی شبیهسازی شده کامپیوتری در یک طرح کلان که توسط یک ماهیت یا ماهیتهای هوشمند دیگری طراحی شده، باشیم و یا نباشیم."!
جملات این آقا به لحاظ منطقی درست نیست زیرا پاراگراف دوم این آقا نقیض پاراگراف اول است و مثل این می ماند که این آقا هیچ حرفی نزده و فقط انرژی را تلف کرده (x-x=0).
این موجود دوپای اسیر هویت فکری هر جنایتی مرتکب شد به گردن خدا انداخت که جنگهای ویرانگر تاریخی گواه این مدعاست .
واقعا عجب "خدای" صبوری است ....
باسلام وعرض ادب و احترام
مرتضی میگه:
من که دراین پست نفهمیدم چی خواندم و چی شنیدم
ولی نمیدانم چطورشد که دلم خواست بله دلم خواست این غزل مولوی از دیوان شمس را برایتان بگذارم امیدوارم اگر بی ربط است مرا ببخشید.
از بدیها آن چه گویم هست قصدم خویشتن
زانک زهری من ندیدم در جهان چون خویشتن
گر اشارت با کسی دیدی ندارم قصد او
نی به حق ذوالجلال و ذوالکمال و ذوالمنن
تا ز خود فارغ نیایم با دگر کس چون رسم
ور بگویم فارغم از خود بود سودا و ظن
ور بگفتم نکتهای هستش بسی تأویلها
گر غرض نقصان کس دارم نه مردم من نه زن
از تو دارم التماسی ای حریف رازدار
حسن ظنی در هوی و مهر من با خویشتن
دشمن جانم منم افغان من هم از خود است
کز خودی خود من بخواهم همچو هیزم سوختن
چونک یاری را هزاران بار با نام و نشان
مدحهای بینفاقش کرده باشم در علن
فخر کرده من بر او صد بار پیدا و نهان
بوده ما را از عزیزی با دو دیده مقترن
گر یکی عیبی بگویم قصد من عیب من است
زانک ماهم را بپوشد ابر من اندر بدن
رو بدان یک وصف کردم کز ملامت مر ورا
بهر حق دوستی حملش مکن بر مکر و فن
من خودی خویش را گویم که در پنداشتی
رو اگر نور خدایی نیست شو شو ممتحن
ای خود من گر همه سر خدایی محو شو
کان همه خود دیدهای پس دیده خودبین بکن
چون خداوند شمس دین را می ستایم تو بدان
کاین همه اوصاف خوبی را ستودم در قرن
غزل شماره ۱۹۶۹
باز می گویم پانویس عزیز اگر بی ربط است حذف شود.
فکر می کنم نظر شما کتاب The Grand Designباشه، که کامل نخواندم.اما در کتاب (جهان در پوست گردو) که در ادامه ی کتاب (تاریخچه زمان) نوشته شده و در چاپ جدیدش سخنرانی هاوکینگ به همراه اعلام باخت شرط بندیش و نظریات جدیدش درباره ی سیاهچاله ها اضافه شده.در آخر کتاب مصاحبه خبرنگار بی بی سی با هاوکینگ چاپ شده که در آخر می پرسه:
اهمیت نتیجه گیری تازه شما برای (زندگی، جهان و همه چیز) چیست؟
هاوکینگ: این نتیجه گیری نشان می دهد که همه چیز در جهان زیر فرمان قوانین فیزیک می باشد.
اون قسمت از کتاب جدید هم که مورد نظر شماست این هست که با توجه به قانونی که در فیزیک قانون گرانش نامیده میشود(جهان می تواند خودش را از هیچ چیز بیافریند. به دلیل همین آفرینش خودبخودی است که به جای هیچ چیز، چیزهایی وجود دارد.جهان وجود دارد و ما وجود داریم. نیازی نیست به خدا متوسل شویم که فتیله آبی را برافروزد تا جهان به حرکت درآید)
که به نظر بنده ی حقیر این نتیجه گیری فیزیکی هیچ ربطی به وجود یا عدم وجود خداوند ندارد.
صبحا موقع بستن در پارکینگ توی سورخ میخ در, اغلب مورچه ها در حال ترددند و ناچارا " میخ روی سرشون فرود میاد .... آخ اگه این مورچه ها تو باغ دائی جان بودند....... حسم میگه گلهای داوودی و مهمان ساکت و میزبان .................
من فكر ميكنم برداشتهاي شما در ارتباط صحبتهاي مهمان برنامه درست نيست ايشان تمام سعي خود را مينمايد تا بر اساس يافته هاي علمي جديد حداقل بخشي از باورهاي غلط خرافي افراد از بين ببرد و در ساير موارد اظهار نظر صريحي نميهمايد
باسلام وعرض ادب و احترام
مرتضی میگه:
راستش این پست راچند بار خواند وشنیدم به این نتیجه رسیدم که:
مثنوی معنوی دفتر سوم
بخش ۱۰۲ - دعا و شفاعت دقوقی در خلاص کشتی
چون دقوقی آن قیامت را بدید
رحم او .................
حیلهٔ باریک ما چون دم ماست
عشقها بازیم با دم چپ و راست
دم بجنبانیم ز استدلال و مکر
تا که حیران ماند از ما زید و بکر
طالب حیرانی خلقان شدیم
دست طمع اندر الوهیت زدیم
تا بافسون مالک دلها شویم
این نمیبینیم ما کاندر گویم
در گوی و در چهی ای قلتبان
دست وا دار از سبال دیگران
......والخ
همین دیگه حرفی ندارم.
با سلام
در جایی برای بحث به اصطلاح خود شناسی مهمان بودیم و خلاصه بحث خودشناسی که چه عرض کنم , از هر دری سخنی به میان آمد . از شراب خوری آقایان شعرا بگیر تا کلمات یکی در میان انگلیسی - فارسی به جهت فضل فروشی .
یک نکته هم بگم و اون اینکه این " علی " بنده خدا نه با کسی دشمنی داره و نه خصومتی ولی باور بفرمایید که آدم یک جورایی نمی تونه نسبت به سطحی نگری بی تفاوت بمونه . البته این قضیه در حکم ایراد از شخص خاصی نیست اما یک تلنگری(هله) به خودم و سایر دوستان هست تا صورت مسئله رو فراموش نکنیم و به بیراهه نریم .
فایدت یک بحث به نظرم این هست ذهن از کیفیت نمیدانم آغاز کند و نه در چنین مجالسی صرفا مکانی باشد برای به رخ کشیدن دانشهای کتابی و آکادمیک .
آخه بابا جان شراب خوری شعرا چه ربطی به " من " در به در داره! اگر این طور باشه تمام میخانه ها مهد خردمندی و فرزانگی است .
و یا الفاظ قلمبه انگلیسی را درمیان کلمات فارسی جا دادن که نشد هنر . اساسا کلام مفید عاری از کلی گویی و گنده گویی است .
به نظرم هنر این است که ذهن حول و حوش یک مسئله دور بزند و توجهش را از صورت مسئله به جهات دیگر معطوف نکند و خود همین قضیه به نظرم یکی از اصلی ترین کلید خودشناسی و سلوک هست .
نکته بعدی این است که یک رابطه علی و معلولی بین جملات می بایست وجود داشته باشد به این مفهوم که هر جمله ای که بیان می گردد معلول جمله ماقبل خودش باشد و زنجیروار رشته کلام حفظ گردد تا شاید حقله های زنجیر در جایی متوقف و ذهن به بیداری برسد. به عبارت دیگر بحث ریاضی گونه باشد .
همین بحث این حضرت دانشمند به نظرم از چنان آشفتگی برخوردار است که همانند همین شرکت کردن ما در یک مجلس خودشناسی که شرحش گذشت فقط هدر دادن وقت و انرژی است.
دیگر سرتان را درد نیاورم فقط خواستم اشاره در حد درک خویش از خود شناسی کرده باشم .
درست گفتید جناب پانویس .
بی خدایان و باخدایان هر دو دارند بر طبلی توخالی می زنند که خودشان به آن هویت داده اند .
باخدایان ( به خصوص ادیان ابراهیمی ) چنان از خدا حرف می زنند که انگار خدایی آن بالا نشسته و دکمه شب و روز را می زند و هر وقت هوس کرد چیزی می آفریند و به کلکسیون خلقتهایش اضافه می کند !! و خنده دارتر اینکه بی خدایان از صبح تا شب با استناد به نظریات علمی مثل تکامل و نسبیت و این آخری نظریات آقای هاوکینگ بسیار تلاش می کنند که عکس همین نظرات رو به اثبات برسانند . یعنی هیچ کس به دنبال مطرح کردن راه سوم نیست و آن هم اینکه شعور حقیقت مانند فایلهای کامپیوتری در تمام هستی جاری است و همه موجودات و غیرموجودات خود یک خدای سمبلیک هستند که نماینده ای از کل هستند . شعور هستی در تمام عالم جاری است و لازم نیست کسی دکمه شب و روز را بزند یا اینکه موجودی جدید خلق کند . خالقان خود در همین جهان می زیند و تکامل می یابند و نماینده ای از حقیقت هستند . کپی برابر اصل !
ولی متاسفانه باخدایان و بی خدایان فقط به دنبال اثبات و عدم اثبات عقاید پوچ خود هستند .
من هم تشکر میکنم از اقای پانویس
به نظر من مهمان برنامه فکرمیکرد اطلاعات زیادی را از خلقت عالم هستی کسب کرده این مطالب را چنذین مرتبه ا دکتر فیروز نادری از مرکر تحقیقات ناسادر گزارشهای خود اعلام کرده بود .ولی ایشان هم مثل بقیه دانشمندان بزرگ در آخر. کل خلقت هستی را از شعور کاعنات و همان ایزد و خالق موجودات میدانند .که در تصور فکر محدود نمی گنجد.
ای بردر تو همه اندیشه ای ما بقی خود استخوان و ریشه ای....
قطعاجهان اندیشه انسانهاچندین برابر حهان قابل تصور ما از خلقت میباشد .
ارسال یک نظر
» ابتدا نظر یا مطلب خود را نوشته، سپس در قسمت "نظر به عنوان" گزینهٔ " نام/آدرس اینترنتی" را انتخاب کرده و نام خود (یا نامی مستعار) را بنویسید. سپس بر روی "ارسال نظر" کلیک کنید.
» لطفاً مرتبط با مطلب، نظرتان را بنویسید و اگر سئوال یا پیامی غیرمرتبط با این مطلب دارید، از طریق ایمیل یا صفحهٔ تماس ارسال کنید.