دیشب با دوستی سوار ماشین در حال چرخ زدن در خیابانها بودیم. ماشین جلوئی بناگهان توقف کرد و دنده عقب گرفت تا پارک کند و عنقریب بود که بزند به ما. در اینجور مواقع معمولاً باید اول راهنما بزنند تا ماشین پشتی بداند قصد توقف و پارک دارند. اما نزد و ما مجبور شدیم بشدت ترمز کنیم.
دوست کنار دست من، که از قبل بخاطر ماجرائی ناراحت و اندکی آشفته بود، با عصبانیت سرش را از پنجره بیرون کرد و دو سه ناسزای چارواداری نصیب رانندهٔ خاطی کرد. او هم سرش را از پنجره بیرون آورد تا جواب دهد، که گازش را گرفتم و دور شدیم.
نه همان موقع، دو سه ساعت بعد، از دوستم علت ناسزاگوییاش را جویا شدم. گفت: "اول اون فحش داد و من هم از خودم دفاع کردم. من حق دارم که از خودم دفاع کنم."
دوست کنار دست من، که از قبل بخاطر ماجرائی ناراحت و اندکی آشفته بود، با عصبانیت سرش را از پنجره بیرون کرد و دو سه ناسزای چارواداری نصیب رانندهٔ خاطی کرد. او هم سرش را از پنجره بیرون آورد تا جواب دهد، که گازش را گرفتم و دور شدیم.
نه همان موقع، دو سه ساعت بعد، از دوستم علت ناسزاگوییاش را جویا شدم. گفت: "اول اون فحش داد و من هم از خودم دفاع کردم. من حق دارم که از خودم دفاع کنم."