برای اطلاع از بروز شدن این سایت ابتدا آدرس دقیق ایمیل خود را در قسمت زیر وارد کرده و دکمهٔ عضویت را کلیک کنید.
برای ارتباط با نویسنده یا به آدرس زیر ایمیل بزنید:
یا بر روی پیوند زیر کلیک کنید:
Copyright 2020. Panevis.com استفاده از هرگونه محتوای این سایت، بهر شکلی، منوط به کسب اجازه کتبی از مدیر سایت است. در غیر اینصورت، پیگرد قانونی دارد.
۱۴ نظر:
خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟
ساقی کجاست؟ گو سبب انتظار چیست؟
هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار
کس را وقوف نیست که انجام کار چیست
زنده باشید.
چون توانستم ،ندانستم چه سود ؟!!
چون بدانستم توانـستم نــبود .
خیلی جالبه در موقع خواندن اشعاری که اینجا میگذارید صدای شما همراه با آن موسیقیهای پس زمینه بگوش من میرسد.
اقای پانویس در کنار لب یار فقط دولب دیگر نام برده شده لب جوی و لب جام ....پس چرا آخر شعرمیگه سه چهار لب شاعر نکنه احول است و لب یار را هم دوتا حساب کرده
حیف بود مردن بی عاشقی
تا نفسی داری و نفسی بکوش
مكن عمر ضايع به افسوس و حیف
كه فرصت عزيز است و الوقت سیف
با سلام وعرض ادب واحترام
مرتضی میگه:
جناب پانویس غزل فوق از کیست؟
به جهت تشکر و قدر دانی تضمینی بر غزل بالا:
یک نصیحت شنو و گوش بیار ای ساقی
بعد از این باش بر این قول و قرار ای ساقی
تا نباشی پس از این دنگ و خمار ای ساقی
" تا توانی مده از کف، به بهار، ای ساقی "
" لب جـوی و لب جام و لب یار ای ساقی "
تا به کی با همه داری تو سر جنگ و ستیز
تا به کی در طلب و بیم بوی در پرهیز
همتی کن ز سر جان و جهان خوش برخیز
" نوبهار است و گل و سبزه و ما عمر عزیز "
" میگذاریـم به غفلت، مگـذار ای ساقی "
پیر ما گفت چنین است ترا درس نخست
در ره گردش ساغر نشوی کاهل و سست
در حقیقت سخن پیر همه با من و توست
" موسم گل نبود توبهٔ عشـاق درسـت "
" توبه یعنی چه؟ بیا باده بیار ای ساقی "
مرتضی گفت چنین باز به آواز جلی
تا به چند اندر پی هر بو علا و بو علی
صوت داودی شنو جانم اگر اهل دلی
" شاهد و باغ و گل و مل همه خوبند ولی "
" یار خوش خوشتر از این هر سه چهار ای ساقی "
همین!!!
ابر آمد و زار بر سر سبزه گریست
بی باده گلرنگ نمی باید زیست
این سبزه که امروز تماشاگه ماست
تا سبزه خاک ما تماشاگه کیست
شعر از خودتونه آقای پانویس؟
besyar shere zibaye bod merci
بودن در طبیعت و کوه و صحرا بهترین تفریح و شادی من بوده و بیرون از طبیعت گوش دادن به موسیقی و آنچه که بیشتر از هرچیزی حسادت مرا بر می انگیخت زمانی بود که دوستان و اطرافیان جائی در طبیعت میرفتند و من بنا به دلائلی نمی توانستم.پس از آشنا شدن با درسهای خودشناسی احساس من نسبت به آن دو صورت دیگری بخود گرفت بندرت سراغ موسیقی می روم هر چند که از شنیدنش بسیار شاد میشوم و علیرغم حس خیلی خوبی که نسبت به طبیعت دارم حرص و طمعم نسبت به آن کمرنگ شده.اما خوب به مرگ اژدهای نفس نمیتوان اعتماد کرد چند روز پیش که شهرمان برف سنگینی باریده بود دوستانم به کوه رفتند بخاطر کولاک شدید دو شب در روستائی ماندند این دو روز را خدا رحم کرد از فرط حسادت سکته نکردم وقتی برگشتند با عصبانیت بهشان گفتم چرا رفتید و مارا نگران گذاشتید مگر هواشناسی نگفته بود که هوا بده؟!! بنده خداها نیز قبول کردند که اشتباه کردند با خودم گفتم این حرص و جوش نه برای آن حالت خوب روانی که در طبیعت دارم بلکه برای تصویر لذتی که از آن حالات در ذهنم باقی مانده میباشد و گرنه چه فرقی میکند در طبیعت باشیم ویا سرکار
به نسرین، بله شعر از خودم است. البته یک شاعر خیلی گمنامی که قبل از حافظ بوده، بنام سلمان ساوجی، هم از من کپی برداری کرده!
مرتضی، خوب تضمین میکنیها!
به خانم محمدی، یادم میآید وقتی نوجوان بودیم و فوتبال بازی میکردیم، اگر کسی گل زیبایی به حریف میزد، ما آن یک گل را دو تا حساب میکردیم!
دل نبند بر خوشگلان بوالهوس
لنگ حمام است هر كس بست بست
با سلام وعرض ادب واحترام
مرتضی میگه:
به به چه خوب بحمدالله تضمینم تضمین شد.!!!
لایک زیاد و تبسم به جواب شما راجع به لب یار و گل فوتبال
با توجه به این ابیات منظور از سه: لب جوی و لب جام و لب یار است و منظور از چهار: شاهد و باغ و گل و مل.
یار خوش هم همان یار خوش اخلاق است که اگر خوش رو هم باشد دیگر نعمت تمام است
ارسال یک نظر
» ابتدا نظر یا مطلب خود را نوشته، سپس در قسمت "نظر به عنوان" گزینهٔ " نام/آدرس اینترنتی" را انتخاب کرده و نام خود (یا نامی مستعار) را بنویسید. سپس بر روی "ارسال نظر" کلیک کنید.
» لطفاً مرتبط با مطلب، نظرتان را بنویسید و اگر سئوال یا پیامی غیرمرتبط با این مطلب دارید، از طریق ایمیل یا صفحهٔ تماس ارسال کنید.