ضرب المثلها درست مثل قطعه اشیاء عتیقه که باستانشناسها از روی آنها پی به مشخصههای تمدنها و فرهنگ انسانی میبرند، حمل کنندهٔ یک دنیا معنیاند. در یک جملهٔ کوتاه و ساده، هزار حرف ریخته میشود. حرفهایی که حاصل تجربههایی به اندازهٔ عمر چند نسل ممکن است باشد.
زمان نوجوانیام سریالی تلوزیونی پخش میشد بنام "مثلآباد". بشدت به آن علاقه داشتم، مخصوصاً به موسیقیاش. طوریکه بدون دانستن موسیقی، نتهای آهنگ تیتراژ آن سریال را روی برنامههای کامپیوتری کمودور و آمیگا پیاده کردم و آهنگ را بازسازی کردم و اتفاقاً خیلی هم خوب درآمده بود. دو سال پیش که در تهران به میدان انقلاب رفتم و دیدم CDهای این سریال با بستهبندی مناسبی عرضه شده، در خرید درنگ نکردم و تا الآن چند بار آنها را دیدهام.
از میان ضربالمثلهای این سریال، ضربالمثل "عجب سرگذشتی داشتی، کل علی!" را به اندازهٔ داستان شیرین، ساده و پرمغز "مرد لافی که هر روز سبیل خود را چرب میکرد" از مثنوی مولانا، پرمحتوی میدانم. داستان ریشهٔ این ضربالمثل بسیار وصف حال روابط انسانی است و از نظر خودشناسی مصداقهای بسیار وسیعی دارد.
این داستان را در فایل صوتی یا همان پادکست زیر روایت کردهام و ذیلاً میتوانی بشنوی. الحق که نقد حال ماست.
اگر مایل به تماشای CDهای سریال مثلآباد هستی، میتوانی از طریق این لینکها تماشا کنی. البته برای دوستان داخل ایران باحتمال زیاد مسدود است.
ضربالمثل "عجب سرگذشتی داشتی، کل علی!"
ضربالمثل "علم! علم! اوستا، علم!"
ضربالمثل "ناخوش خر خورده"
ضربالمثل "قربون بند کیفتم"
ضربالمثل "نه شیر شتر، نه دیدار عرب"
۱۴ نظر:
سلام پانویس جان،
بسیارزیبا بود و خیلی خندیدم.
سرعی بیاد مولانا پلی واین شعرمولانا افتادم:
مرغ بیهنگام و راه بیرهی
آتشی پر در بن دیگ تهی
ممنونم
ممنون آقای پانویس عزیز،
این سوغاتی از باقلوای یزد و گز انگبین اصفهان هم شیرینتر بود ، بخصوص کار تکمیلی خودتان در ضمن نمایشنامه که باعث شد ما صدای گرم شما را دوباره بشنویم .
شبیه این داستان را هم من عرض کنم :
قدیم تو دارو دسته نوچههای طیب یکی بوده که تو پیشونیاش یک غده برجسته داشته و به این دلیل معروف شده بود به : علی غُدُدی !....... همه هم میگفتن و او هم هر چی سر این مسئله با این و اون سرشاخ میشده بی فایده بوده ، ........ تا میزنه و میره عمل میکنه و غده رو در میآره و پشت سرش هم یک زیارت مشهد میره و موقع برگشتن هم تو زورخونه یک مراسم میندازه و به اونهایی که ازش حساب میبردند سفارش میکنه که چپ و راست صداش بزنن " مشد علی " مشد علی مشد علی......... تا مطلب جا بیفته !!
اما وسطای مجلس اونی که با علی غددی از همه بیشتر کُرکری داشت وارد زورخونه میشه و مستقیم میره به سمت مشدعلی و با صدای بلند میگه : بَََه به به.......مخلص مشد علی بی غدد !!!!
نتیجه خودشناسانه به نظر من دو وجه داره یکی اینکه ما به اون چیزی که فیالحال هستیم رضا نیستیم و به دنبال دست پیدا کردن به عناوین بالاتر به حساب خودمان میباشیم ، و وجه دوم هم دلخوش کردن به تایید و تکذیب خلق روزگاره که همچین صحنههای بامزهای را پدید میآورد .
خلاصه عجب سفرنامهای داشتی و نگفتی " سید داوود " !!
میبخشید شوخی میکنم اما بنده خودم جزو سُلاله " مُشعشع کُلاله " ساداتم،...... اما چه میشه کرد که اسمشان بد در رفته، آنهم از قدیم ، ......یک متل لری میگه ( مثل نه ها.... با.... ت..... یعنی متل، همردیف متلک ) :
سید آلِ کُفتَه ( یعنی کوفته برنجی )
قاتل مال مفتَه
سندش هم موجوده !!
به نظرم لپ صحبت آقای بنانی در این ضرب المثل فارسی نهفته است. که خدا میگه " از تو حرکت از من برکت". اینو ما بارها تجربه کرده ایم... آیا تا حالا واسمون پیش نیامده که انجام یک کار برایمان کابوس بوده ( دلایل آن در صحبتهای آقای بنانی آمده) ولی وقتی آن را شروع کردیم به تدریج آن کابوس محو می شه و به کلی فراموش می کنیم که اول چقدر با خود کلنجار می رفتیم.
بچه که بودیم تو روستا زندگی می کردیم فصل تابستان فصل پرکار کشاورزان بوده و هست از این میان کار درو بسیار طاقت فرسا وسخت تر بود. و برای ما دل کندن از بازی و به این کار سخت تن دادن سخت تر بود. یادمه پدرم یک ضرب المثل می گفت که معادل ضرب المثل فوق بود می گفت " کار رو دست انجام می ده، ولی چشم می ترسه" . یادمه وقتی بالاخره راه می افتادیم و کارو شروع می کردم علیرغم سختی کار و گرمی هوا تا تاریکی هوا پیش می رفتم عصر که می شد بابام با زور ما رو از تو مزرعه جمع می کرد.... همین...
سلام
رسیدن بخیـــــــــــــــــــر
چاق سلامتین که؟
خوش گذشته بهتــــــــون؟
مواظب باشید ضرب المثلها واستون اتوریته نباشن
یا حق
عالی... عالی!!
با سلام و عرض ادب و احترام
مرتضي ميگه:
به سید پانویس (پانویسی که به سیدنی استرالیا مشرف شده!)
حکایت عجیبی بود داوونه!!!
همین!!!
قربان بسیار چسبید! دست شما درد نکند. به وب شما معتاد شده ام. هر روز چند باری سرمیزنم. فدایتان.
سلام
موضوع خیلی ساده و پر مغزی بود. این برنامه رو من هم وقتی کوچیک بودم دیده بودم. دستتون درد نکنه به من که خیلی چسبید.
نمیدونم این هویت چی داره که اینجوری دست و پای ما رو با یه زنجیر نامرئی بسته و هی دنبال خودش می کشونه از این می کنی گرفتار اون یکی می شی مثل اون سریال مرد هزار چهره.
دلم می خواد یه لا بگم به پهنای اسمون تا ریشه همه هم هویت شدگی هامو یک جا بکنم. به معنای واقعی بگم لا اله الا الله.
"مرگ نگاه آشنا "
مرگ
یعنی :
از بین رفتن آن " نگاه آشنای خودمان " که دارد تماشا می کند .
هويت فكري هم هويت فكري قديم كه ساده بود و زود لو مي رفت از پيامبر اسلام نقل مي كنند سخت ترين روزگار براي امت وي زماني است كه دين را از روي كتابها مي آموزد فكر مي كنم دليلش پيچيدگي هويت فكري ميباشد نه اينكه در عصر روشنگري !!و روشنفكري و اوج پيشرفت علم و دانش بسر ميبريم زشت است شان انساني مان را بخاطر ارزش و اعتبار هاي حقير!! پائين بياوريم پس هر كس كه بنظر خودش آموزه اي دارد و خود را مكلف ميداند جهت هدايت و نجات بشر آنرا بر زبان بياورد و اجرا كند و در تاريخ بيادگار بگذارد به هزار ترفند و حقه متوسل ميشود تا خواننده متوجه مطامع مادي و معنوي و سياسي و اجتماعي و روانشناسي و ديني نگارنده در زير بزك و زينت دموكراسي و حقوق بشر و سلامت رواني و يكتاپرستي نشود . من اگر وارد جمعي بشوم كه ببينم كسي در بالاترين مكان در آن جمع نشسته بجاي چشم غره و اخم و تلخ با لبخندي مليح پائين ترين نقطه را براي جلوس انتخاب مينم .
واقعا هدیه گرانبهایی بود ..همچنین دانلود آن در یوتیوب باعث شد که این اثر تا ابد ماندگار شود .. واقعا ممنون
"گوهر افسردگی"
افسردگی آخر تاریکی است .
نیکلاس عزیز، متاسفانه امکانش را نداریم. چون حجم خیلی زیاد میشود.
کل علی سمبل
فرد؛ قبل از کسب اعتباریات؛ است
حاج علی سمبل
فرد بعد از کسب اعتباریات است
مردم کوچه بازار سمبل
افرادی هستند که به اعتباریات بها میدهند؛
کسی که به حاج علی میگفت کل علی؛ میتواند سمبل
فرد آگاه باشد؛
فردی که برای ما سود دارد؛
و به ما تذکر میدهد که ما همان کل علی هستیم؛
؛درست میگم یا نه سید داوود؟!
راستی شما چه نوع آبی میخواهید بیارید که مثل زمزم "شفا بخش" باشه جناب سید؟
دارلینگ؟
ارسال یک نظر
» ابتدا نظر یا مطلب خود را نوشته، سپس در قسمت "نظر به عنوان" گزینهٔ " نام/آدرس اینترنتی" را انتخاب کرده و نام خود (یا نامی مستعار) را بنویسید. سپس بر روی "ارسال نظر" کلیک کنید.
» لطفاً مرتبط با مطلب، نظرتان را بنویسید و اگر سئوال یا پیامی غیرمرتبط با این مطلب دارید، از طریق ایمیل یا صفحهٔ تماس ارسال کنید.