آدامس
ذیلاً برخی ایمیلها، پیامها و سئوالهایی که دریافت کردهام را میآورم و نظر و جوابم را دربارهشان مینویسم. گفتم چون فعلاً جلسات آنلاین تعطیل است و خیلی از پیامهای دوستان مانده، این یادداشت را بگذاریم برای این کار.
ناصر: شما میگوئید خودت را ملامت نکن. درصورتیکه ملامت کردن باعث میشود من دیگر آن کار را انجام ندهم و ...
پانویس: آیا جداً اینطور است؟! آیا واقعاً با ملامت کردن خودت بعداً آن کار را دیگر انجام نمیدهی؟!
پیشنهاد: دو ماه خودت را بخاطر هر کاری که انجام میدهی و فکر میکنی نادرست است ملامت کن. و در دو ماه بعدش ببین آیا دیگر از انجام دادن آن کار خلاص شدهای یا خیر. بعد، دو ماه خودت را بابت هیچ چیز ملامت نکن. و در دو ماه بعدش ببین تاثیرش چه بوده. مطمئن باش در این تجربهٔ هشت ماهه حداقل تکلیفت از بابت این قضیه با خودت روشن میشود.
م. : من مشکلات جنسی دارم. آیا با حذف هویت پنداری که شما از آن صحبت میکنید، آنها هم حل خواهند شد؟
پانویس: شما به این سئوال من جواب دهید: من استخوانی در گلویم گیر کرده و دارد مرا خفه میکند. آیا اگر این استخوان را درآورم، میتوانم بوی گلها را حس کنم؟ مزهٔ میوهها را بچشم؟
پراتو فونگو
دوست عزیزی از آن طرف دنیا دو رمان کوتاه و شیرین از نویسندهٔ ایتالیایی ایتالو کالوینو برایم فرستاده است. یکی از آنها "ویکنت دو نیم شده" است بترجمهٔ پرویز شهدی از نشر چشمه. ماجرای اصلی داستان این کتاب را نمیخواهم بگویم، اما در اواسط کتاب روستایی وصف میشود که تمامی اهالی آن جذامیاند. خودشان کار میکنند و بهم کمک میکنند تا زندگی را بگذرانند.
روی تاکستانشان کار میکنند و سرگرمی اصلیشان نواختن سازهایی است که خودشان ابداع کردهاند. "مثل چنگهای زهی که زنگولههایی از آنها آویزان است." آواز میخوانند، اگرچه خارج و غلط، تخم مرغها را رنگ میکنند، در میان گلهای یاسمن بهمراهی موسیقی میگردند و خلاصه اینکه دور هم خوش میگذرانند.
روی تاکستانشان کار میکنند و سرگرمی اصلیشان نواختن سازهایی است که خودشان ابداع کردهاند. "مثل چنگهای زهی که زنگولههایی از آنها آویزان است." آواز میخوانند، اگرچه خارج و غلط، تخم مرغها را رنگ میکنند، در میان گلهای یاسمن بهمراهی موسیقی میگردند و خلاصه اینکه دور هم خوش میگذرانند.
سود و زیان
راشل اهل فیلیپین است و در بیمارستان کار میکند. یکی از همکارانش که اتفاقاً او هم اهل فیلیپین بود دو سه ماه پیش از دنیا رفت و همسر بیوهٔ او گاهگاهی به بیمارستان میآید و از همکارهای همسر مرحومش طلب دلجوئی مادی میکند! و همکاران هم کم و بیش نظر لطفی به او دارند.
راشل خودش را میخورد که "چرا هر ماه این زنیکه بلند میشه میاد اینجا، آخه؟ آبروی ما فیلیپینیها را جلوی همه میبرد."
راشل خودش را میخورد که "چرا هر ماه این زنیکه بلند میشه میاد اینجا، آخه؟ آبروی ما فیلیپینیها را جلوی همه میبرد."
گنج مقصود
اگر کسی داروی سرطان و ایدز کشف کند، برق و اینترنت اختراع کند، پنیسیلین کشف کند و انسانهای بیمار را درمان کند، زندگیاش را وقف کمک به دیگران کند، پژوهشهای علمی، ادبی، فلسفی، عرفانی، فیزیک، شیمی، تکنولوژیک و ... انجام دهد و دستاوردهای بسیاری در زمینهٔ تخصصش داشته باشد، تا وقتی در کیفیت ذاتی، عشق و فطری نباشد، در حقیقت مفید زندگی نکرده است.
اما کسی که در کیفیت عشق، حضور و شور زندگی هست، حتی اگر بنشیند و آب در هاون بکوبد، مفید زندگی میکند.
اما کسی که در کیفیت عشق، حضور و شور زندگی هست، حتی اگر بنشیند و آب در هاون بکوبد، مفید زندگی میکند.
تفسیر عرفانی اثری از کوبریک
آقا جلال طی جلسات شرح مثنوی قول داده بود دربارهٔ فیلم اودیسه فضایی مرحوم کوبریک (رحمة الله علیه) تحلیلی عرفانی برایمان بگوید. نک وعدهشان را وفا کردهاند و فایل صوتی این تفسیرشان را البته بعد از صد سالی تأخیر فرستادهاند.(بگو باز بهتر از بعضیهاست که دویست سالی است وعدههایی دادهاند و بیوفایی پیشه کردهاند!)