الکی‌خوش


(برای بزرگتر دیدن عکس‌ می‌توانید روی آن کلیک کنید)


 زنگ زده‌ام احوالپرسی. می‌گوید: خوشیم، الکی‌خوشیم! (و راست می‌گوید.)

 چه اشکال دارد انسان الکی‌خوش باشد؟! مگر کودک که وجودش فرخنده و شکوفا و مبارک است، الکی‌خوش نیست؟ این ما آدم بزرگا هستیم که باید حتماً‌ مناسبتی چیزی باشد که بواسطهٔ آن، خوش باشیم. آن هم نه خوشی‌ئی از جنس خوشی آن کودک! انسان اگر بر مدار ذات و اصل خودش باشد، قاعدتاً باید الکی‌خوش باشد.

 حالا خطاب به کسی که می‌گوید آدم خوب نیست الکی‌خوش باشد، می‌گویم: خیلی خوب، گیریم حرفت درست و من باید حتماً بخاطر چیزی خوشحال شوم. اما حالا که اینطور است، پس الکی‌ناخوش بودن هم باید نادرست باشد، نه؟ پس چرا ما همیشه الکی‌ناخوشیم؟! یعنی دردمان چیست که همیشه از زندگی و خودمان ناراضی هستیم، ملول و گرفته‌ایم؟ بقول آن شاعر همدانی که گفته:

نه تب دارم نه جایم می‌کنه درد
همی دونم که نالانم شب و روز

ما اینطور نیستیم؟ هیچ مشکل واقعی نداریم اما دائم غمگینیم، ناراحت و ناخوشیم!


۱۳ نظر:

خمر کهن گفت...

صد و هفتمین نشست مثنوی خوانی گروه خمر کهن
پنجشنبه این هفته بیست و هفتم مرداد، در محل پارک قیطریه تهران با حضور آقای پانویس برگزار می گردد.

fبرای آگاهی از برنامه این جلسه به وبلاگ خمر کهن مراجعه نمایید.



زمان: پنجشنبه 27 مرداد ساعت 17 تا 20 (از ساعت 20 الی 21 افطاری)

امین گفت...

سلام

این عجوزه جامعه که زیر قرضش گورگشتیم با گرز بزرگی بالای سرما ایستاده‌ است و نمیگذاره یک دم الکی خوشحال باشیم!


پس رو و صامت شو و خاموش باش
از وجود خويش والی كم تراش

tabkom گفت...

سلام

به قول مولانا

آه ، از درد و غم و بیدادی است،
های و هویِ مِی خوران از شادی است ...

ضمنا در قسمت نظرات سایت، مثل اینکه در نمایش نظرات ارسالی، ناقص عمل میکند....خواستم اطلاع داده باشم....

ممنون

morteza deyanatdar گفت...

با سلام و عرض ادب و احترام
مرتضي ميکه:

این هم تضمینی ناقابل بر غزلی بسیار زیبا از مولوی به مناسبت اجلال جلوس جناب پانویس عزیز که قبلا هم در همین وب در پست "کرامت" به مناسبتی آورده شد.

دوش بگفت هاتفم آن همه کار مي رسد
خيز دگر مخور تو غم سرو و چنار مي رسد
بلخي شيرين دهنم گفت که يار مي رسد
آب زنيد راه را هين که نگار مي رسد
مژده دهيد باغ را بوي بهار مي رسد

هين بگذار کار را گير تو اصل کار را
ترک کن آن ديار را جبري و اختيار را
خوش بگذار بار را دوش کن آن نگار را
راه دهيد يار را آن مه ده چهار را
کز رخ نور بخش او نور نثار مي رسد

ترک کنيد خان و مان ترک کنيد آب و نان
ترک کنيد جسم و جان ترک کنيد اين خزان
ترک کنيد اي مهان هر چه بود ز اين و آن
چاک شده است آسمان غلغله ايست در جهان
عنبر و مشک مي دمد سنجق يار مي رسد

صاحب باغ مي رسد دشمن زاغ مي رسد
بانگ کلاغ مي رود کبکي راغ مي رسد
دور فراغ مي رسد راح دماغ مي رسد
رونق باغ مي رسد چشم و چراغ مي رسد
غم به کناره مي رود مه به کنار مي رسد

ديو شبانه مي رود جور زمانه مي رود
غم ز ميانه مي رود دزد ز خانه مي رود
عاشق کاله ميرود در پي دانه مي رود
تير روانه مي رود سوي نشانه ميرود
ما جه نشسته ايم پس شه ز شکار مي رسد

يار مقام مي کند لطف تمام مي کند
قصد طعام مي کند دعوت عام ميکند
باده به جام مي کند شهد به کام مي کند
باغ سلام مي کند سرو قيام مي کند
سبزه پياده مي رود غنچه سوار مي رسد

در قدمش جن و ملک بين که چه تاب مي خورند
قند به کام مي کنند باده ناب مي خورند
در عجبم که باده را بهر صواب مي خورند
خلوتيان آسمان تا جه شراب مي خورند
روح خراب و مست شدعقل خمار ميرسد

دشمن هر عدوي ما آنکه ربود گوي ما
چون بشود به سوي ما پر بکند سبوي ما
با همه هاي و هوي ما خوش ببرد گلوي ما
چون برسي به کوي ما خامشي است خوي ما
زانکه ز گفتگوي ما گرد و غبار ميرسد

همين!!!

delbar72 گفت...

اولا که ممنون از دوستی که خبر دادند برای جلسات خمر کهن
دوما بله انسان اگر بر مدار فطرت خود باشد باید الکی خوش باشد. هر وقت الکی خوش نیست یعنی در مدار فطرتش نیست

نیکلاس گفت...

سلام

به تهران خوش آمدید .

هنوز سر قولم هستم : یک شام در درکه .

راستی این را هم بگم - گاهی اوقات انقدر الکی خوش هستم که اطرافیان از شدت

خنده روده بر میشوند . جالب است ، در این هنگام خانواده می گویند مثل اینکه

حالت خوب نیست بهتره بری دکتر

سان شان گفت...

همینطور است اما بواقع و در ذاتش خوشی الکی آنیست که زاده هویت فکری ست و بظاهرممدوح، خوشی واقعی که درچشم و نظر عقلای قوم الکیست ریشه در فطرت و اصالت انسان دارد انسان تا زمانیکه چیزی را جدی نمی گیرد واقعا بهش خوش میگذرد منظورم جدی نگرفتن امور واقعی نیست بلکه امور ارزشی و اعتباری که ذهنی بوده و برای چاق و چله کردن هویت فکری بکار می آید یکی از دوران ناشاد زندگی انسان زمانیست که بخاطرترس از قضاوت دیگران ، بخاطر نگاه عاقل اندر سفیه نکردن دیگران خود را از شادیهای حقیقی و فطری و کودکانه که سن و سالی بر خود نمی شناسد محروم کرده و مسائلی را بر خود پررنگ و جدی میکند که بظاهر به به و چه چه دیگران را کسب کرده و در مرکز توجه اطرافیان قرار میگیرد اما در باطن به موجودی تلخ و غمگین تبدیل شده و شادیهای ظاهریش نه خود جوش که بنا به مناسبت هائی است. به پشت سر که نگاه می کنم از بخاطر آوردن شادیهای روزگار کودکی و دورانی که هنوز چیزی را جدی نمی گرفتم مجددا به وجد می آیم اما از یادآوری خوشیهایی که وقتی دقیق به آن نگاه میکنم برای تغذیه هویت فکری بوده، خودبخود احساس گرفتگی و ملالت میکنم.

ح گفت...

إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا

راحتی در سختی است
راحتی در بطن فشار , سختی است
نه راحتی بعد از سختی ست , این فریب است.
.
در صحرا دیده بودم از میان پهن (فضله حیوان) سبزه روییده بود .

راحتی در دل سختی است.

ح گفت...

"ریش گوینده درگرو مستمع است"


سوراخ گوش را نه دری هست و نه دربندی .

گوش کن .

گوینده از هر بری می رسد .

ح گفت...

"خاتم"



اینکه محمد(ص) ختمی مرتبه شد .

ختم به قرآن شد .

تو نیز:

اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَىٰ بِنَفْسِكَ

چون خواندی

ختم به مرتبه ای .

خمر کهن گفت...

برنامه 108 مین نشست مثنوی خوانی گروه خمر کهن



جلسه مثنوی خوانی گروه خمر کهن، پنجشنبه این هفته سوم شهریور، در پارک قیطریه برگزار می گردد. برنامه این جلسه به ترتیب زیر است:

مثنوی خوانی، دفتر دوم ، داستان «امتحان پادشاه به آن دو غلام که نو خریده بود»-بخش چهارم، حسین صابری (30دقیقه)

شرح رباعیاتی از مولانا - آقای پانویس( 30دقیقه)

حکایتی از گلستان - آقای چیت ساز (5 دقیقه)

شرح غزلی از حافظ - مصطفی علیزاده (30 دقیقه)

ارائه توضیحاتی درباره برنامه سفر تابستانی خمر کهن

مکان : پارک قیطریه ( دسترسی از طریق مترو ایستگاه قیطریه به آسانی میسر خواهد بود:در مجاورت ایستگاه مترو قیطریه، "ون"هایی به مقصد چیذر هستند که از مقابل پارک می گذرند) جهت اطلاع از محل دقیق جلسه در صورت لزوم با شماره 09121506143 تماس بگیرید

زمان: پنجشنبه 3 شهریور ساعت 16 الی 18:30

امین-2 گفت...

باشه
حال همه ما خوب است
اما
تو باور نکن

فرزانه گفت...

آقا ! با دیدن این عکس هوس بستنی یخی در گرمای تابستون کردم .. اگه سفر اصفهان رو با گروه خمر کهن بودم همه رو مهمون خودم می کردم به شرط اینکه مث این بچه ها همه بستنیشونو لیس بزنن + خنده های آقای بنانی

جای ما خالی .... خوش بگذره

ارسال یک نظر

» ابتدا نظر یا مطلب خود را نوشته، سپس در قسمت "نظر به عنوان" گزینهٔ " نام/آدرس اینترنتی" را انتخاب کرده و نام خود (یا نامی مستعار) را بنویسید. سپس بر روی "ارسال نظر" کلیک کنید.

» لطفاً مرتبط با مطلب، نظرتان را بنویسید و اگر سئوال یا پیامی غیرمرتبط با این مطلب دارید، از طریق ایمیل یا صفحهٔ تماس ارسال کنید.