میفرماید:
مشکل عشق نه در حوصلهٔ دانش ماست
حل این نکته بدین فکر خطا نتوان کرد
جان کلام اینکه معنویت، عشق بوسیلهٔ فکر درکشدنی نیست. والسلام!
اما چرا عشق را «مشکل» میداند؟! چون تا وقتی با «دانش» میخواهیم بسراغش رویم، مشکل است! وقتی مشکل نیست که از دانش، از صفت، از برچسب، از اضافات و از اینکه خود را چیزی بدانیم، خالی باشیم. کسی این بیت مولانا که میگوید:
خویش را خالی کن از اوصاف خود
تا ببینی چهر پاک صاف خود
را عمداً اینطور میخواند:
خویش را خالی کن از اوضاف خود
تا ببینی چهر پاک صاف خود
یعنی آنچه ما صفات خودمان میدانیم (اینکه من خوبم، بدم، باشخصیتم، بیشخصیتم، باشعورم، بیادبم و ...)، اینها اضافات هستند. همان دانشی که عشق برایش یک مشکل است و حوصلهاش را هم ندارد.