پاسخ کسی که حرف حساب نمیزند و منطقی رفتار نمیکند، چیست؟ چه راهکاری برای تعامل با فرد یاوهگو مفید میتواند باشد؟
اینکه ذهن از مقداری تصویر و خاطره و لفظ بیاید شخصیت، خوب یا بد، برای خودش بسازد، عین غیرمنطقی بودن و یاوهگی و حماقت است.
حال جواب این یاوهگوی وراج احمق چیست؟
۳۶ نظر:
با سلام :
از قول یکی از دوستان عرض میکنم،
او برای ساکت کردن فضولیها و ابراز نظرهای مداوم و بی پایان، نفس یا هویت فکری، یک لم را به کار میبرد، .......
بی رودربایستی و قاطع در این مواقع به او میگفت : خفه شو!!
اگر اشتباه نکنم باید خیلی هم کاربردی باشه، چون طرف حسابمان به این جور برخوردها خیلی حساسه !!
ممنون
کنترل ،قضاوت ،مقایسه و در نتیجه تضادی که حاصل اون خشمه برای من ملولیت در زندگی و اینکه هیچوقت از خود و دیگران راضی نباشم رو به ارمغان میاره (یک انسان هویت فکری بالفعل)
این یاوه گوی وراج احمق کسی نیست جزء خود(من)
جواب به این من رو میشه در چند بیت شعر هم خلاصه کرد مثل
آینت دانی چرا غماز نیست
زآنکه زنگار از رخش ممتاز نیست
رو تو اول آینت را پاک کن
بعد از آن ان نور راادراک کن
ـــــــــــــــــ
هرچه اندیشی پذیرای فناست
آنچه در اندیشه ناید او خداست
یا بسیاری از ابیات مرتبط که الان بخاطرم نیست
با سلام و عرض ادب و احترام
مرتضی میگه:
فرموده بودید جواب یاوهگوی وراج احمق چیست؟
در جواب شما قرآن می فرماید:
"سورة الفرقان"
وَعِبَادُ الرَّحْمَـٰنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا ﴿٦٣﴾
و بندگان خاص خدای رحمان آنان هستند که بر روی زمین به تواضع و فروتنی راه روند و هرگاه مردم جاهل به آنها خطاب (و عتابی) کنند با سلامت نفس (و زبان خوش) جواب دهند.
البته در این مقوله هم بسیار گفته شده و هم می شود پیرامون آن بسیار گفت ولی حق مطلب را کاملا قرآن بیان کرده است.
همین!!!
هیچی... .آدم یاوه گو که فکر نمی کنه... آدمی هم که فکر نمی کنه هر جوابی بهش بدی فایده ای نداره ...
چون نباشی اهل این ذکر و قنوت
پس جواب الاحمق ای سلطان سکوت!
سلام
مشاهده گری بی غرضانه بدون رد و قبول!
حق همی خواهد که تو زاهد شوی
تا غرض بگذاری و شاهد شوی
جواب ابلهان خاموشیست!
... وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا ﴿الفرقان: ٧٢﴾
... و چون بر لغو بگذرند با بزرگوارى مىگذرند.
خاموشی
سلام
مرا یاد یکی از داستانهای مثنوی در یکی از جلسات شرح مثنوی انداختید که مرده ای را به گورستان میبردند فرزندش با گریه و ناراحتی وضعیت گور را تشریح میکرد که کودکی از آن میان گفت پدر جان او را به خانه ما میبرند حال این خصوصیاتی را که برای این یاوه گوی وراج احمق شمرده اید دقیقا خصوصیات نفس من است و بهمین خاطر در خانه شما را زدم و چه درست زدم
"هیــــــچ مگــــــو!!!".......
این یادداشت با جلسه ی 109 دارای شباهت است؛ در جلسه ی 109 گفته شد که:
اگر خری عقب عقب میرود باید دم او را به سوی خانه کرد یعنی نتیجه را بر خلاف میل او تغییر داد؛
حالا جواب این سوال هم شاید همین است؛ اگر تابحال به ذهن احمقمان گوش میکرده ایم و نوکری اش را میکرده ایم اگر تابحال به او بها میداده ایم از این به بعد خلاف عادت همیشگی امان عمل کنیم
در مقابل وراج احمق یاوه گو اوردن هر دلیل منطقی برای قانع کردن حکم خون به خون شستن رو داره پس تنها راه چاره فقط سکوت و دم نزدنه.
یوگا؟
شاید"گریز" بهترباشه.
اندک اندک آب رادزددهوا.....
با سلام و عرض ادب و احترام
مرتضی میگه:
البته عرض کرده بودم که قرآن حق مطلب را در این مقوله بیان کرده است ولی از آنجا که نویسنده ای ناشناس با استناد به شعر مولانا در خصوص "گریختن عیسی علیه السلام فراز کوه از احمقان" گفته بود که گریز بهترین راهکار است باید عرض کنم که فرار ما اغلب رو به جلو میباشد که البته این عین خواسته و هدف نفس می باشد که آن را با مثالی روشن می کنم:مثلا ما در حال استعمال قلیان که این روزها هم خیلی باب شده است میباشیم و میدانیم که این عمل برای ما مضر است برای رهایی و ترک آن شروع می کنیم به سیگار کشیدن و از این دلخوشیم که قلیان را ترک کرده ایم و سپس برای ترک سیگار رو به افیون می آوریم و همینطور خواسته های نفس را یکی پس از دیگری اجابت میکنیم.
البته این امری است بیرونی ولی در امور درونی نفس بسیار زیرکانه تر عمل میکند.
پس مانند حضرت عیسی گریز فقط باید بطرف بالا باشد و نه به طرف جلو یا مشرق و یا مغرب و یا حتی عقب.
در این صورت است که میتوانیم موردی را که از آن می گریزیم از بالا فقط و فقط مشاهده کنیم.
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!
همین!!!
سه نقطه گرامی: این عکس نشانه یوگا نیست. مدیتیشن است.
راستش یه روز یکی از دوستام می گفت گاهی وقتا لازمه یه مشت بکوبی زیر چشم آدم ابله.
پرسیدم :چرا؟
گفت:آدم ابله که معنی سکوت رو نمیفهمه.
چنان طنین صدای تو بُرده از هوشم
که از صدای خود آزرده میشود گوشم
من از هراس شبیخون روزگار خبیث
لباس جنگ به هنگام خواب میپوشم
چون آفتاب به هر ذرّهای نظر دارم
به روی هیچ کسی باز نیست آغوشم
تو در دل منی و دیگران نمیدانند
تو آتشی و من آتشفشان خاموشم
غبار آینه چشمهای مست توام
تو چشم بستهای و کردهای فراموشم
تا زمانيكه وراجي هاي احمق و فكر منفي، به احساس بد و سپس رفتار بد تبديل نشده، فكر به تنهايي هيچ ضرري ندارد! و كسي را نكشته! و جالب توجه هم هست!!( مانند سرخپوست مرده است! كه سفيد پوستان در غرب وحشي گويند:" سرخپوست خوب؛ سرخپوست مرده است!!") ولي اين مهم تنها با مشاهده بي غرض حاصل آيد، نه چيز ديگر!... مشاهده بي غرض مكشوفات ديگري هم به بار مي آورد!!
مواقعی که یه موضوعی توی ذهن قوت میگیره و زورمون بهش نمیرسه میشه با یه جایگزین آرام آرام جلو بریم تا جائی که این موضوع تازه دیوجدیدی نشه و قبلی هم قدرتش کم بشه ...... بعد هم بریم سراغ مدینیش .... انشا’ الله ..... شاد باشید
با سلام و عرض ادب و احترام
مرتضی میگه:
آقای منصور گرامی فرموده بودند:
تا زمانيكه وراجي هاي احمق و فكر منفي، به احساس بد و سپس رفتار بد تبديل نشده، فكر به تنهايي هيچ ضرري ندارد!
بنده عرض میکتم همینقدر که روی اعصابمان راه میرود خود عین ضرر است.
همین!!!
نگاه
با سلام و عرض ادب و احترام
مرتضی میگه:
یک نقطه گرامی(حتما نقطه پرگارید؟!):
فرموده بودید علت این است که نفس را جلو گذاشته ایم و بطرف آن فرار میکنیم.
بنده عرض میکنم که نفس بطور کامل بر ما محیط است به همین دلیل از هر طرف (به جز بالا که آن هم....) فرار کنیم خواسته و خواهش نفس را برآورده ایم.
از حسن نظر شما به نظر بنده هم ممنونم.
همین!!!
با سلام
برای دریافت یک جواب نسبتا شفاف و ریشه ای ، به این آدرس مراجعه نموده و یادداشت تحت عنوان : " مهمترین اکتشافات بشر " را مطالعه نمایید .
http://www.mbanani.com/
ممنون
سلام
شما خودتان جوابش را در متن داده اید
سلام
راه دیگه ای هم هست که البته نسبت به تخصص کاربر میتواند مفید یا مضر باشد . اینکه با چنین افرادی سر شوخی باز کنی ... اینجوری در مواقع لازم میتونی نسبت به رفتار های احمقانه یا حرفهای یاوه دقیقا حرف دلت را رک و صریح و محکم بهش بگی و اینجوی دلت خنک می شه و اعصابت آرم ...
به نظر بنده به امتحانش میارزه
آقا مرتضي عزيز و گل گلاب
هم چنانكه داني: فكر منفي در عدم حضور صاحبش به گرگي درنده ماند و محصولات منفي نظير احساس بد، رفتار بد، ساير افكار بد را توليد مي كند و روي اعصاب ما مي رود. ولي اگر صاحبش حاضر باشد! (و در سيطره مشاهده گري)، فكر چون بره رام و بي آزار مي شود. البته همين اگر نياز به خودشناسي و مراقبه جدي و مستمر دارد. مشاهده فكر هم بايد به طريقي صورت گيرد كه روي اعصاب ما نرود در غير اين صورت نقض غرض است. لطفن به يادداشتي با عنوان مهمترين اكتشافات بشر در وب سايتم هم مراجعه كنيد. شاد باشيد
تصویری که گذاشته اید پاسخ سئوال است: سکوت!
و آن هم نمی شود مگر با: نگاه! یا همان مراقبه و مشاهده درون.
تشکر.
جواب ابلهان
چه ابله ای ابله تر از ذهن وراج دروغگو و چه جوابی بهتر از خاموشی عمیق فطرت در قلمرو پر قدرت مشاهده بي غرض
سلام بر همدلان .....
آنچه ما بهش می گیم حماقت ، یک چیز نسبیه ....
تفاوت لایه های درک آدمها با هم باعث می شه که آدمها ، اونهایی رو که در لایه های پایین تر از درک خودشونن ، احمق صدا بزنن....
در واقع ما به کسانی که مثل ما درک می کنند نمی گیم احمق .... در حالیکه کسانی که درک بالاتر از ما دارند به ما می تونن بگن احمق ....
یک مثال آشنای همه ....
بارها شده که تصمیمی رو گرفتیم و مطمئن بودیم که کاملا عقلانی بوده ولی یک سال بعد به حماقت خودمون در مورد اون تصمیم خندیدیم .....
چرا ؟؟؟؟
چون لایه درک و آگاهی ما نسبت به سال قبل رشد کرده .....
ادامه .....
ادامه .....
انسانها هرگز در خور سرزنش و ملامت به خاطر اندازه ی درکشون نیستند ... مگر اینکه در مسیر آگاهی نخواهند بروند و بی تفاوت باشند ....
هر انسانی می تونه رشد کنه .... هیچ فردی شایسته نیست احمق خطاب بشه ...
اگر کاری می تونیم برای رشد افرادی که درک پایین تر از خودمون دارند بکنیم ، می تونیم تلنگر بزنیم بهشون و بیدارشون کنیم .... و می ارزه چون می تونیم جامعه رو رشد بدیم ....
و اگه تحمل سرو کله زدن با آدمهایی که فعلا رشد همسانی با ما ندارند رو نداریم ، بهتره انرژی رو هدر ندهیم ... زمانش که برسه به لایه های بالای درک خواهند رسید . ولی باز مسئولیت ما در قبال اونها تموم نمی شه ....
گاهی لایه ها ی درک بالا و پایین نیست و فقط اختلاف سلیقه است و این اختلافها داتی انسانهاست که منحصر به فرد هستند . ولی نفس از این اختلاف سلیقه ها به عنوان ابزاری برای کشمکش و درگیری ذهنی و رقابت و جنگ استفاده می کنه .
این بحث خیلی جالب بود و می شه بیشتر بازش کرد ... در واقع هر چی این بحث بازتر بشه به جای غروری که ممکنه ما نسبت به درک خودمون در مقایسه با لایه های پایین تر ار خودمون داریم ، یک احساس مسئولیت و تعهد نسبت به انسانهایی که هر کدوم ناخواسته خلق شده اند و در مسیر رشد گذاشته شده اند ، دروجود ما بیدار بشه ....
در واقع جامع ترین لایه ی آگاهی اون لایه ایست که ما برگردیم به پشت سر که نگاه بکنیم ببینیم همه انسانها ( جلوه های خدا ) دارند مسیر رو درست می آن و دلمون شاد بشه ......
بارالها مارو صبری بده تا اون مسئولیتی رو که در قبال آفریده های تو داریم به جا بیاریم و تو می دونی که صبر ما خیلی کمه پس هر گاه توان هم نشینی با لایه های پایین تر از خود رو نداشتیم ما رو سهمی از هم نشینی با همدلانمون رو بده . آمین .
دوستتون دارم .
بعضی از دوستان احمق بیرونی را مد نظر گرفته اند؛ و راهکارشان هم برای تعامل با احمق بیرونی ارائه داده اند؛
در صورتی که احمق ترین کسی که نزدیک ماست و بیشترین ضربه را به ما میزند همان "ذهن" ماست؛ ذهن احمق ما با به یاد آوری خاطرات گذشته و وسوسه های خود ما را دچار این پندار میکند که دارای شخصیت هستیم؛ دارای هویت هستیم؛ هویتی که ما دائما به خاطر داشتنش زجر میکشیم؛ همین که ما بدانیم ذهن با این کار نامعقولش(یعنی ساختن هویت) باعث زجر ما خواهد شد؛ خود به خود باعث میشود از بند حرف هایش رهایی یابیم؛ ضمن توجه داشتن به این موضوع؛
"پذیرفتن ناراحتی های ناشی از هویت" و آن ها را در آغوش کشیدن!
"واقعا" ذهن را خفه میکند؛
یک تجربه:
همینکه با انسان های ناآرام معاشرت میکنیم؛ ذهن به طور عجیبی نق نق هایش شروع میشود پس در روابطتان دقت کنید
من چهار روز در هفته کلاس دارم؛ کلاس ما هم به شدت وحشتناک است؛ چند تن از بچه ها علنن به هم خشم میورزند؛ از یک طرف دوستانت را میبینی که به خاطر استرس از اینکه مورد خشم قرار گیرند؛ صورت هایشان پر از عرق است؛ دوستان دیگری را میبینی که خشم دارد روانشان را میدرد؛ اگر بدانید چطور به هم خشم میورزند گریه خواهید کرد؛ محیطی پر از استرس؛ ترس...با توجه به اینکه قرار گرفتن در اینطور کلاس ها خودش مقدمه ایست برای شروع فعالیتهای ذهن؛ نظر شما چیست؟ چیکار کنم؟
با سلام
هم از آن سو جو جواب ای مرتضا
کین سئوال آمد از آن سو مر ترا
جوابش مرگ قبل از مرگ است موت قبل ان تموت
واین مرگ با احتما و سکوت درونی نه بیرونی حاصل میشود
احتما اصل دوا آمد یقین
احتما کن قوت جانت ببین
وگرنه خون به خون شستن محالست محال
با سلام
در جواب جناب دلبر 72 :
در یکی از کتابهای آقای مصفا خواندم : ...........
" جامعه را دشمن خود مدان ، همدرد خود بدان، در ساختمان هویت فکری بعضی از عوامل و خصوصیات هست که حکم بنزین این ماشین شیطانی را دارد . یکی از مهمترین آن عوامل " نفرت " است . بنابراین هر اندیشه ای را که باعث افزایش این بنزین میشود را باید از ذهنت دور کنی؛ البته از طریق ادراک منطقی . "
فکر میکنم اغلب ما در محیط زندگی خود مخصوصا نسبت به کسانی که با آنها آشنایی کافی نداریم، با یک پیشداوری غیر منطقی و غیرمنصفانه، احساسی آمیخته با نفرت و لجاجت و تدافع داریم ...... یعنی مراقب هستیم از طرف مقابل رودست نخوریم ..... یا در جواب دادن کم نیاوریم ...... یا طرف ما را در موضع ضعف گیر نیندازد .... خوب که فکر کنیم میبینیم همه این آتیشها زیر سر همون هویت فکریه .... من و شمارو میندازه جلو و خودش همون عقب وامیایسته و نگاه میکنه ..... اغلب هم وقتی بعدا به خودمون میآییم .... فقط پشیمونی را حاصل داریم .... و بعضی اوقات وقتی با همون افراد بیشتر آشنا میشویم به قضاوت های قبلی خودمون با شرمندگی نگاه میکنیم ......
بهترین الگو در ظاهر، فکر کنم رفتار کودکان است، وقتی که با هم هستند ..... بدون پیشداوری ..... و در لحظه .....
ممنون
سلام تبکم؛ ممنون از نوشتتون
ارسال یک نظر
» ابتدا نظر یا مطلب خود را نوشته، سپس در قسمت "نظر به عنوان" گزینهٔ " نام/آدرس اینترنتی" را انتخاب کرده و نام خود (یا نامی مستعار) را بنویسید. سپس بر روی "ارسال نظر" کلیک کنید.
» لطفاً مرتبط با مطلب، نظرتان را بنویسید و اگر سئوال یا پیامی غیرمرتبط با این مطلب دارید، از طریق ایمیل یا صفحهٔ تماس ارسال کنید.