در مهمانی بودیم بزرگترها میگفتند و میخندیدند، بسمت بچهها آمدم، ببینم اینها چکار میکنند. کنراد نقاشی میکشید، قلم را از دستش گرفتم یک کمی براش نقاشی کشیدم و او هم با تخیلاتش و فانتزیهایش اونو کامل میکرد و دوباره قلم را به دست من میداد، خیلی لذت بخش بود نقاشی کشیدن با کنراد شش ساله. بیشتر دوست دارد تنها بازی کند، و کلی هم به سرو وضع خانه میرسد و حواسش به همه چیز هست، حتی به بشقاب غذایش نگاه میکند و اونو میره عوض میکند و میگوید این یکی قشنگه عکس گل داره.
ختن
دل و گل
مدتی است که پادکستی نگفتیم و "شد ایامی چند". مجال خوبی هم شد تا دوستان عارف نظرشان را دربارهٔ سئوال مطرح شده بنویسند. همهٔ نظراتی که در مورد پادکست «دل و گل» از طریق سایت، صفحهٔ فیسبوک و ایمیل دریافت کردهام را بطور یکجا در این فایل پیدیاف آوردهام و در این یادداشت سعی میکنم در مورد موضوع مطرح شده نکاتی را بگویم.
کن هکذا حبیبی
اخیراً ترجمهای از غزلی زیبا از مولانا جلال الدین در گروه اینترنتی Sunlight به انگلیسی منتشر شده است(اینجا) و دوستانی میخواهند بدانند متن اصلی این غزل به فارسی چیست.
بنده این سئوال را از دکتر گمارد پرسیدم و پاسخ ایشان این بود که غزل مذکور در نسخهٔ ویرایششده توسط مرحوم فروزانفر به شمارهٔ ۳۲۲٠ است. این غزل به عربی است، نه فارسی. متن ترجمهٔ انگلیسی(توسط Nevit O. Ergin) و سپس اصل متن عربی را ذیلاً میآورم:
پرواز
دوست مسنی دارم که سالهای سال بود سیگار میکشید. چندین بار برای ترک اقدام کرده بوده اما زمان زیادی نتوانسته بوده طاقت بیاورد و دوباره رو به سیگار آورده بود. تا اینکه اخیراً دکتر به او گفته وضع ریه و سینهات طوری شده که اگر به سیگار کشیدن ادامه بدهی، مدت زیادی زنده نخواهی بود.
علاوه بر این، ایشان مدت زیادی از جوانیاش را در یکی از کشورهای اروپا زندگی کرده و به آن سرزمین خیلی علاقه دارد و همیشه حرف از سفر و برگشت به آنجا را میزند. همان دکترش به او گفته که ادامهٔ سیگار کشیدنت باعث میشود قلبت هم آسیب ببیند و لذا اجازه نخواهی داشت هواپیما سوار شوی و پرواز کنی. این موضوع حتی بیشتر از خطر مرگ برایش اهمیت دارد. بهمین خاطر خیلی زود سیگار را قطع و ترک کرد.
تا وقتی ما شخصاً به این درک نرسیم که افکار بیهوده چه رنجی و عواقبی برای زندگی و روان سالم ما دارند، به همین بازی بازی کردن ادامه میدهیم. اما وقتی خطر را از نزدیک ببینیم و متوجه شویم چطور این یاوهافکار مانع پرواز و سبکی درونمان میشوند، در ترک کردن آنها لحظهای درنگ نمیکنیم.
اگر ترکش نمیکنیم، برای این است که درکمان در سطح دانستن و شنیدن و یاد گرفتن است، نه حس و بینش شخصی.