اشعار



   معمولاً وقتی آدم در خط خودشناسی و انسان‌شناسی می‌افتد رفته رفته علاقمند به شناختن موجود انسان بمعنی عام آن می‌شود و دوست دارد ریشه‌ها و گذشتهٔ این موجود خاص را بشناسد. اینکه اصلاً چطور بوجود آمده و چه شده که ذهن و مغز و زندگی او شکل امروزی‌اش را پیدا کرده.

   برای این کار هم باید به عقب و عقب‌تر برگردد. اینکه انسان‌هایی که در قبیله‌ها زندگی می‌کردند و یا انسانهای اولیه و نئاندرتال چگونه بوده‌اند، برایش جذاب و جذاب‌تر می‌شود. عقاید و نگاه آنها به هستی، طرز زندگی‌شان، حتی فیزیولوژی‌شان موضوعات جالبی برای شناختن می‌شود. در دوران دانشجویی درسی داشتیم بنام "ادیان ابتدایی و قدیم"(Primitive Religions) که برایم یکی از جذاب‌ترین دروس هنگام تحصیل بود. یاد آقای علمی بخیر. در این درس به بررسی شکل‌گیری جوامع قبیله‌ای، ریشهٔ ادیان و باورهای انسان می‌پرداختیم. علاقه به این درس باعث شد رفته رفته به Anthropology علاقمند شوم که قصهٔ خودش را دارد.

   سرت را درد نیاورم. ویدیوی جالبی هست از قبیله‌ای به نام تولامبی Toulambi که ظاهراً در سال 1976 در گینهٔ‌نو گرفته شده. و مردم این قبیله "برای اولین بار" مردان سفید‌پوستی را می‌بینند و با آنها آشنا می‌شوند. آنطور که آقای تهیه‌کنندهٔ فیلم می‌گوید، آنها ابتدا ترس زیادی از روبرو شدن با سفید‌پوستها داشته‌اند چرا که در باورهایشان، مردگان سفیدند.

   این ویدیوی چهارده دقیقه‌ای را ذیلاً می‌توانی تماشا کنی تا بعد، پانویس‌وار نکاتی راجع به آن عرض کنم:



(لینک‌هایی مرتبط با این ویدیو برای مطالعهٔ بیشتر:  +    +    +    +)

   اصل آنچه می‌خواهم بگویم با کلیت موضوع فیلم و نحوهٔ عکس‌العمل بومی‌های تولامبی می‌خواند، جزئیاتش مهم نیست. احتمالاً هر انسان و قبیلهٔ دور از تمدن امروزی بود، کم و بیش همین عکس‌العمل‌ها را نشان می‌داد.

   اول اینکه خیلی جالب است که ما انسان‌های امروزی انسان‌هایی و زندگی‌هایی را ببینیم که گذشتهٔ ما هستند. ما هم همینطور بسیار ابتدایی‌ زندگی می‌کرده‌ایم. هم از نظر امکانات زندگی و هم دانش و باورها. همهٔ ما! حتی کسانیکه فکر می‌کنند از دماغ فیل افتاده‌اند یا جایی خاص از آسمان باز شده و به مرز پرگهر جلوس فرموده‌اند. اصلاً هر چه دیدمان را بالا و بالاتر ببریم و دنیا و زندگی را از اوج و ارتفاع، ارتفاع علمی، تاریخی، اختر‌شناسی، زیست‌شناسی(تکاملی) و هستی‌شناسی نگاه کنیم، چقدر اختلافات انسان‌ها و "منم منم" کردن‌ها را پیش‌پاافتاده، بچه‌گانه و مضحک می‌بینیم. بگذریم، برگردیم به تولامبی.

  موضوع دیگر، روبرو شدن با چند پدیدهٔ امروزی و عکس‌العمل تولامبیایی‌ها به آنهاست که جالب است. مانند کبریت، چاقوی استیل، برنج مپخوت(یعنی پخته‌شده)، آینه و ضبط صوت. وقتی تولامبیایی‌ها برنج می‌خورند و خوششان می‌آید، با زدن بر روی سرشان این خرسندی را نشان می‌دهند. 

   اما دو واکنش آنها نسبت به آینه و ضبط صوت چشمگیرترین آنهاست. واکنشی که هر انسان اصیل آینه و ضبط صوت ندیده‌ای احتمالاً همان واکنش را نشان می‌دهد. دقیقهٔ 13:40 ویدیو، یکی از تولامبیایی‌ها روی دستگاه ضبط صوت آوازی می‌خواند و بعد صدای خودش برایش پخش می‌شود. با شنیدن صدای خودش نوعی حالت شرم و خجالت به او دست می‌دهد! گویی که از اِشعار به اینکه صدای خودش است، خجالت می‌کشد!

   ای وای ما!