عموی بزرگم وقتی نوجوان بودم به من میگفت هر وقت حرفی میخواهی بزنی و رویت نمیشود، آن را بنویس و بصورت نامه به آن فرد بده. حالا این مطلب را میخواستم در پادکستی بگویم اما چون خجالتی هستم و در روی حافظ و سعدیها رودربایستی دارم، به سفارش عمو بهمن مینویسمش.
عرض میشود که این احقرالحقراء اگر برای شاهد مثال یا تقریب ذهن مخاطب شعری میخواند و مطلبی از شاعری (یا هر کتابی اصلاً) نقل میکند، به این معنی نیست که همهٔ حرفهای آن شاعر یا آن فرد را تأیید کرده باشد. بیان شعری، داستانی، تمثیلی و مطلبی از دیگری جهت روشن کردن موضوعی، هیچگاه تأیید سایر سخنان یا مطالب آن فرد نیست.
آخر عدهای هستند که فکر میکنند مثلاً وقتی شما شعری و حکایتی از مثلاً سعدی(یا هر کس دیگر) نقل میکنی، دیگر تمام سخنان او را مهر تأیید زدهای! (رویم به دیوار، مصلحالدین جان!)
اصلاً نمیدانم چه نیازی است که ما دنبال تأیید یا رد کردن باشیم! (نیاز است! برای انسان اسیر شخصیت این موضوع یک نیاز است.)