در مباحث خودشناسی و عرفان بضرورت بحثی پیش آمده دربارهٔ ذات و فطرت آدمی و گفتهام که این ذات و فطرت خیر است، سراسر عشق و شور زندگی است. بعد، عدهای از سر عناد و لجبازی بر این حقیقت روشن، آشکار و ساده ایراد میگیرند که "تو از کجا میدانی ذات و فطرت انسان نیک است؟ تو از اول مبنای بحثت را بر نیک بودن ذات آدمی گذاشتهای و بقیه را نتیجه گرفتهای. در حالیکه ممکن است اصلاً فرض تو غلط باشد."
در پاسخ گفتهام که شیوهٔ بحث اصلاً مبنی بر هیچ فرضی نیست. بطور کلی صحبت دربارهٔ ذات و فطرت، زائد است. چه میخواهد ذات آدمی پاک و نیک باشد و چه شر. اصلاً بد بدش را فرض کن، یعنی ذات انسان را سراسر شر و بدی بدان. اصل اینست که زائدهای که با فکر و خیال برای خود ساختهایم(یعنی شخصیت) "زدوده" شود. همین. حالا هر چه میخواهد باقی بماند، بماند. آن باقیمانده، فطرت و ذات آدمیست. اگر خیر است، خیر است. اگر شر است، شر است. بهرحال مهم زدودن زائده است و پاک کردن آینه.
اینکه بضرورت صحبت از خیر بودن فطرت میکنم بیشتر بخاطر فشارهایی است که مستمعین میآورند. که "بعد از اینکه "خود" را رها کردیم، آن طرف چیست؟ نگرانیم! آیا با رها کردن "خود"، چیز خوبی حاصل خواهیم کرد؟" اینست که آدم مجبور میشود بنوعی بگوید: "نگران نباش. آنچه را تجربه خواهی کرد(تجربه خواهد شد)، حقیقت خودت است. ذات و فطرتت است. عشق است. نور است. شور زندگیست. همان حالت زیبا، سبک و فارغیست که در کودکی داشتهای."
اما متاسفانه عدهای که این ایرادها را میگیرند، با اینکه بارها و بارها جوابشان را شنیدهاند، نمیدانم چرا باز عناد میورزند. (البته میدانم! دارم "شکستهنفسی" میکنم!). مولانا جلالالدین جوابهای آبداری به کسانیکه بجای پذیرفتن حقیقت، به لجبازی و بهانهگیری روی میآورند دارد. این عده خیلی شانس آوردهاند که مولانا و امثال او به پستشان نخوردهاند!
آخر ای خوشانصاف، تو مگر خودت یک انسان نیستی؟ آیا در درون خودت حس نمیکنی و در طول زندگیات ندیدهای و نمیبینی که میل اساسی تو به چیست؟ آیا تو از زیبایی و عشق محظوظ نمیشوی؟ آیا حداقل سایه روشنی از دوران کودکیات و آن زیبایی بیحد و عمیق را بخاطر نداری؟ پس چطور آن را انکار میکنی؟!
بگذریم. حوالهشان میکنم به حضرت عباس. نه به جلالالدین!
مهناز خانم محبت کرده و ویدیوی جالبی در همین رابطه فرستاده است. آزمایشی ساده و جالب برای یافتن این سئوال که آیا انسان بطور ذاتی سرشتی نیک دارد یا نه. در این آزمایش کودکانی را در مقابل یک نمایش عروسکی قرار دادهاند که در آن، عروسکی کار خوب میکند و عروسکی کار بد. سپس کودک را در انتخاب هر دو عروسک برای خودش، مختار کردهاند. نتیجه را در ویدیو تماشا کنیم:
حبذا کاریز اصل چیزها
فارغت آرد ازین کاریزها
تو ز صد ینبوع شربت میکشی
هرچه زان صد کم شود کاهد خوشی
چون بجوشید از درون چشمهٔ سنی
ز استراق چشمهها گردی غنی +