داشتم یادداشتی مینوشتم که آقا رسول این متن را که ظاهراً برگرفته از سخنرانی محمدجعفر مصفاست، فرستاد. نوشتن را کنار گذاشتم و گفتم برای تو هم نقلش کنم. اصل سخن همان است که گفتهایم: Negation و رویکرد منفی(احتماء) است که امکان تحقق عشق را فراهم میکند.
حرفش بقدری ساده و روشن است که ناخودآگاه یاد دوران کودکی - وقتی با خانوادهٔ دایی به غار علیصدر همدان رفته بودیم - افتادم. در قایقهایی که داخل غار حرکت میکنند نشسته بودیم. یکی از عمههایم، که آن روزها باردار هم بود، دست در آب کرد و گفت: "اسدالله، ببین چه زلاله!"
"ما نمیتوانیم در مورد عشق به یک شکل مثبت صحبت کنیم. بهترین طرز برخورد با عشق، منفی است. یعنی ما باید بدانیم چه چیزهایی عشق نیست!
مثلاً آیا حسادت عشقه؟ آیا وابستگی عشقه؟ آیا رشکورزی عشقه؟ اینها عشق نیست!
و وقتی کشف کردیم اینها عشق نیست و وقتی تمامی اینها زائل شدند، پدیدهای متبلور میشه به نام انرژی عشق!
اون اصالت داره! و اون عشقیست که وابستگی نداره! نیاز به تجلی نداره! اگرچه متجلی میشه، لزوماً نیاز به تجلی نداره!
در حال حاضر من اگر به کسی نگم "دوستت دارم"، فکر میکنم عشق ندارم! یعنی حتماً باید یک جلوهٔ برونی پیدا بکنه.
ولی عشق به معنای اصیل، اولاً لزوماً جلوهٔ برونی نداره، ثانیاً محدود نیست! یعنی یک کیفیت وجودی است برای من انسان. مثل نفس کشیدن.
من نمیگم که: "من نفسم را به تو میکشم"!
"من به تو عشق میورزم" همونقدر غلطه که بگویم: "من نفسم را به تو میکشم".
عشق متوجه چیزی نیست. کیفیتی از وجود منه!
شور هستی است! شور زندگیه!
مثلاً رشک ورزیدن را عشق تلقی میکنیم. حال آنکه رشکورزی عامل اسارته! یعنی ضد آزادی!
در عشقهای کنونی، در دوستیهای کنونی من وابستهام. این یعنی آزاد نبودن.
عشق به معنای واقعی object نداره!
اصلاً آزادی جزو ماهیت عشقه!
عشق یک کیفیت باز در یک انسان است!"