رهایی!



   تصویر فوق که کار آقای Jim Benton است، کار بامزه‌ای‌ست. اگر چه به طنز است، اما - چه خود طراح بداند و چه نداند - به نکتهٔ جالبی هم اشاره دارد.

   «رهایی باید از درون باشد»(!) جمله‌ٔ معروفی‌ست که در فضاهای عرفانی و درون‌گرایانه به شکلهای متنوع گفته می‌شود. اما وجه شبه این طنز تصویری فقط نکتهٔ «از درون» بودن رهایی نیست.

   چهار وجه دیگر تشابه بنظر می‌رسد:

   ۱. «من»، یا همان شخصیتی که من انسان برای خودم ساخته‌ام، نه تنها درون من است(!)، بلکه گرفتار بودنم به آن، زندگی را بر من تنگ کرده‌ است(!). انسانی که تنگش گرفته باشد را چه به دیدار زندگی؟ چه به احساس فراغ‌بالی و آزادی؟ بقول جلال‌الدین: «از وی این دنیای خوش بر توست تنگ»!

   ۲. از ترس آبرو جرأت رها کردنش را ندارم! نگرانی از اینکه «اونوقت دیگران راجع به من چی فکر می‌کنند؟»!

   ۳. «من» باد هواست! از جنس فکر است و اندیشه. خیال است. وجود واقعی ندارد.

ما همه شیران، ولی شیر علم!
حمله‌مان از باد باشد دم به دم!

   ۴. بماند که چه جلوه‌گری، سر و صدا و چه بوی گندی نیز در روابطم با دیگر همنوعانم و اصلاً در تمام وجوه زندگی‌ام راه انداخته است!