اصلیترین فشاری که از طرف شخصیت به انسان وارد میشود اینست که «نشان بده که هستی»!
تمام گفتار و رفتار و زندگی من انسان اسیر شخصیت در این است که بگوید: «من هم هستم. شما را بخدا مرا هم نگاه کنید».
این تعمیم به تمام زندگی و حرکات او دارد. حتی تمام کارهایی که انجام میدهد و ظاهراً بی غل و غش، از روی خیرخواهی و ایثار و بدون چشمداشت بنظر می رسند.
مثلاً طرف آمده و شرح مثنوی میکند، از حافظ و خودشناسی و غیره مطلب مینویسد و پادکست میگوید و مینیمال و غیره، و همه ظاهراً بدون چشمداشت است. اما پشت این رفتار و عملکردش اینست که دارد بزبان بیزبانی میگوید «من هم هستم. شما را بخدا مرا هم نگاه کنید. خدا پدرتان را بیامرزد اگر تاییدی هم بکنید و لایکی بزنید.»
از همقطاران این بیچارهٔ گدا، و از مصداقهای این وضعیت همهگیر، صفحههای شبکههای اجتماعی اینترنتی هستند که پشت و منظور اصلی فرد یا افراد ارائهدهندهٔ مطالبشان همین است که «مرا ببین. من هم هستم.» و اگر توجه و تایید زیاد و نیز دائم نگیرند، مأیوس میشوند پس از مدتی. (میگویی «کافر همه را به کیش خود پندارد»، و درست میگویی. اما انصافاً بجز این کافر، همه مومنیم؟! آیا درون من و تو غیر از این میگذرد؟)
شنیدهایم و دیدهایم و خیلی شایع است جملاتی نظیر «تشویق شما عزیزان ما را به ادامهٔ کارمان دلگرم میکند»! این یعنی چه؟! کسی که کاری را از روی عشق میکند، دنیا تاییدش بکند و نکند، برایش ذرهای اهمیت ندارد. و اگر در کاری عشق نباشد، ... «هر که این آتش ندارد، نیست باد!».
اینها فقط جهت بیان چند مصداق بود و این مصداقها دور و بر ما در زندگی عادیمان بطور بسیار متنوعی وجود دارد. اگر توجه کنیم، این درخواست توجهها را میبینیم. اصل و ریشهٔ این نیاز به جلب توجه و تایید، همان «خود» است. و این تنها یکی از نکبتهای اوست.
یک لم یا همان تمرین خوب این است که ما از این تاییدبازی دست برداریم. اینقدر همدیگر را تایید نکنیم، مورد توجه قرار ندهیم. بقول مولانا: کمترک انداز سگ را استخوان! این از یک طرف(یعنی تایید نکردن)، و از طرف دیگر، در آن لحظهای که تایید نمیشویم و فکر برای تایید گرفتن دارد له له میزند، تماشایش کنیم. با آن و حال و روزش بمانیم. ببینیم که از تایید نشدن و طرفدار نداشتن چطور گرفته و خمار و ملول شده است. (بوسیلهٔ این ماندن است، که اتفاقی مبارک در درون رخ میدهد.)
لطفی بزرگ در حق همدیگر میکنیم اگر اینقدر برای هم به به (بشکلهای مختلف) نزنیم. ما فکر میکنیم اگر تایید کنیم، لطف میکنیم. ولی حقیقت برعکس است.
تمام گفتار و رفتار و زندگی من انسان اسیر شخصیت در این است که بگوید: «من هم هستم. شما را بخدا مرا هم نگاه کنید».
این تعمیم به تمام زندگی و حرکات او دارد. حتی تمام کارهایی که انجام میدهد و ظاهراً بی غل و غش، از روی خیرخواهی و ایثار و بدون چشمداشت بنظر می رسند.
مثلاً طرف آمده و شرح مثنوی میکند، از حافظ و خودشناسی و غیره مطلب مینویسد و پادکست میگوید و مینیمال و غیره، و همه ظاهراً بدون چشمداشت است. اما پشت این رفتار و عملکردش اینست که دارد بزبان بیزبانی میگوید «من هم هستم. شما را بخدا مرا هم نگاه کنید. خدا پدرتان را بیامرزد اگر تاییدی هم بکنید و لایکی بزنید.»
از همقطاران این بیچارهٔ گدا، و از مصداقهای این وضعیت همهگیر، صفحههای شبکههای اجتماعی اینترنتی هستند که پشت و منظور اصلی فرد یا افراد ارائهدهندهٔ مطالبشان همین است که «مرا ببین. من هم هستم.» و اگر توجه و تایید زیاد و نیز دائم نگیرند، مأیوس میشوند پس از مدتی. (میگویی «کافر همه را به کیش خود پندارد»، و درست میگویی. اما انصافاً بجز این کافر، همه مومنیم؟! آیا درون من و تو غیر از این میگذرد؟)
شنیدهایم و دیدهایم و خیلی شایع است جملاتی نظیر «تشویق شما عزیزان ما را به ادامهٔ کارمان دلگرم میکند»! این یعنی چه؟! کسی که کاری را از روی عشق میکند، دنیا تاییدش بکند و نکند، برایش ذرهای اهمیت ندارد. و اگر در کاری عشق نباشد، ... «هر که این آتش ندارد، نیست باد!».
اینها فقط جهت بیان چند مصداق بود و این مصداقها دور و بر ما در زندگی عادیمان بطور بسیار متنوعی وجود دارد. اگر توجه کنیم، این درخواست توجهها را میبینیم. اصل و ریشهٔ این نیاز به جلب توجه و تایید، همان «خود» است. و این تنها یکی از نکبتهای اوست.
یک لم یا همان تمرین خوب این است که ما از این تاییدبازی دست برداریم. اینقدر همدیگر را تایید نکنیم، مورد توجه قرار ندهیم. بقول مولانا: کمترک انداز سگ را استخوان! این از یک طرف(یعنی تایید نکردن)، و از طرف دیگر، در آن لحظهای که تایید نمیشویم و فکر برای تایید گرفتن دارد له له میزند، تماشایش کنیم. با آن و حال و روزش بمانیم. ببینیم که از تایید نشدن و طرفدار نداشتن چطور گرفته و خمار و ملول شده است. (بوسیلهٔ این ماندن است، که اتفاقی مبارک در درون رخ میدهد.)
لطفی بزرگ در حق همدیگر میکنیم اگر اینقدر برای هم به به (بشکلهای مختلف) نزنیم. ما فکر میکنیم اگر تایید کنیم، لطف میکنیم. ولی حقیقت برعکس است.