تتمهٔ ماجرای س.گ.


با سلام،

   بنده به توصیهٔ دوستی از حق خود مبنی بر پیگیری شکایتم از س.گ. گذشتم. روز سی‌ام آبان(دو روز پیش) طی جلسه‌ای به مدیریت جناب علوی، در دفترخانه ثبت اسناد رسمی شماره ۲۹ تهران، اقرارنامه و تعهدنامهٔ لازم، بطور قانونی از فرد مذکور گرفته شد و ثبت رسمی و قانونی گردید. لازم به ذکر است چنانچه هرگونه رفتار سابق آن فرد علی رغم تعهد کتبی‌یی که داده است ادامه پیدا کند، حق پیگیری قضایی را برای خود محفوظ می‌دانم.

+ افرادی که توسط فرد مذکور اغفال شده‌اند و ضرر و زیان اقتصادی یا عاطفی و روحی دیده‌اند، خود می‌توانند بطور مستقل اقدام مقتضی را انجام دهند و یا بهر صورت مایلند با وی رفتار کنند. بنده در قبال آنها مسئولیتی ندارم. لذا این افراد لطفاً از این پس با بنده تماس نگیرند.

+ ماجرای مربوط به این فرد چنان چندش‌آور و تهوع‌برانگیز برایم بوده است، که از دوستان می‌خواهم لطفاً دیگر در اینباره بهیچ صورت  با بنده صحبت نکنند. بنده هیچ تمایلی به صرف وقت برای حتی فکر به این فرد و ماجرا نیز ندارم.

دوشنبه دوم آذر ۱۳۹۴
داود پیرمرادیان(پانویس)

اراذل اوباش فرهنگی


این یادداشت بطور مشروط حذف گردید.

توضیح بیشتر در اینجا.


ریشه



   بگذار خاطره‌ای را برایت تعریف کنم. سال دوم راهنمایی بودم، معلمی داشتیم برای درس قرآن بنام آقای رحیمی، که «هر کجا هست، خدایا بسلامت دارش». قدی نسبتاً کوتاه، تپل و دوست‌داشتنی، صدایی بسیار آرام و لطیف، و وجناتی بسیار مطبوع و دلنشین داشت.

   روزی قرار بود از ما امتحان قرآن بگیرد. دوستانم من رو شیر کردند که اگر جرأت تقلب کردن داری، سر امتحان قرآن تقلب کن. من خب کلاً درسم خوب بود و علی رغم شیطون بودن چون درسها را سر کلاس خوب می‌گرفتم، نیازی به درس خواندن در خانه یا تقلب کردن سر امتحان نداشتم. ولی خب، بچه‌ها تحریکم کردند که تو می‌ترسی تقلب کنی و از این حرفها، و من هم گفتم قبول، سر امتحان قرآن این هفته تقلب می‌کنم.

   روز امتحان جزوهٔ قرآنم را گذاشتم در جاکیفی داخل میز و هر وقت آقای رحیمی پشتش به من می‌شد، جزوه رو بیرون می‌کشیدم و ورق می‌زدم که دوستانم ببینند که یعنی دارم تقلب می‌کنم. (در حالیکه اصلاً نیازی هم نداشتم.)

بی‌حوصله‌گی زنانه



   یکی از سوال‌های بسیار رایج و شایع خانم‌هایی که در مباحث خودشناسی هستند، در رابطه با خلقیات خانم‌ها نسبت به همسر یا همدم‌شان است. دوستان زیادی می‌پرسند که «آیا بدخلقی‌هایی که ما نسبت به همسر و همدم‌مان داریم فقط مربوط به نفس و هویت است یا دلیل دیگری هم دارد؟». «آیا باید خودم را شایستهٔ ملامت و سرزنش بدانم یا نه؟»

   از طرفی دیگر، آقایان هم تمام بدخلقی‌های همسر و همدم‌شان را به گرفتار نفس بودن آنها نسبت می‌دهند.

تعارف



   یکی از بحث‌‌های اخیری که در گروه خودشناسی مطرح شد، موضوع «تعارف از دیدگاه خودشناسی» است. در جریان این پدیدهٔ فرهنگی خاص، دو طرف وجود دارند. یکی تعارف‌کننده، و دیگری تعارف‌شونده. هر دوی این اطراف(جمع طرف است!) درگیر «خود»ند.

   من که به تو پیشنهاد خوردن غذایم را می‌دهم - در حالیکه قلباً مایل نیستم غدای مرا بخوری(یا مردد هستم) - ، در حقیقت در بند قضاوت تو هستم که نسبت به من چه فکر می‌کنی. یعنی نگران «هستی» و هویتی که می‌پندارم دارم. آیا بر اساس نُرم و روال جامعه رفتار کرده‌ام؟ و آدم «خوبی» و اجتماعی‌ئی «هستم»؟ شخصیت قابل پسندی به تو را ارائه می‌دهم؟ «با ادب» و «با نزاکت» و «ملاحظه‌گر» و «مهربان» هستم؟