یکی از بحثهای اخیری که در گروه خودشناسی مطرح شد، موضوع «تعارف از دیدگاه خودشناسی» است. در جریان این پدیدهٔ فرهنگی خاص، دو طرف وجود دارند. یکی تعارفکننده، و دیگری تعارفشونده. هر دوی این اطراف(جمع طرف است!) درگیر «خود»ند.
من که به تو پیشنهاد خوردن غذایم را میدهم - در حالیکه قلباً مایل نیستم غدای مرا بخوری(یا مردد هستم) - ، در حقیقت در بند قضاوت تو هستم که نسبت به من چه فکر میکنی. یعنی نگران «هستی» و هویتی که میپندارم دارم. آیا بر اساس نُرم و روال جامعه رفتار کردهام؟ و آدم «خوبی» و اجتماعیئی «هستم»؟ شخصیت قابل پسندی به تو را ارائه میدهم؟ «با ادب» و «با نزاکت» و «ملاحظهگر» و «مهربان» هستم؟